پارت ⅛ آخر
کوک رو بردم همون بیمارستان ولی میترسیدم
یه کوک نگاه کردم داشت با نفرت به بیمارستان نگاه میکرد
کوک
بلاخره میتونم از این وا مونده انتقام بگیرم
رفتیم داخل ات میترسید پشتم پنهانش کردم و رفتیم داخل رفتم سمت همون اتاقی که منو به بانی تبدیل کردن دنبال پسرا میگشتم چون اونا هم با من تبدیل کردن داشتم دنبالشون میگشتم که یه موش دیدم فهمیدم کیه دمشو گرفتم و آویزون کردم
جیمین
وای این پسره کیه که منو آویزون کرده دستشو گاز گرفتم و فرار کردم پیش پسرا ولی اون پسره ی کنه دنبالم اومد
کوک
جیمین فرار کرد رفتم دنبالش که رفت پیش یه سری حیوون همشون و نشناختم
کوک:هی شماها میدونم شما ها هیبرید هستین منم جئون جونگ کوک
راوی
وقتی پسرک اینو گفت همشون تبدیل به انسان شدن دخترک سراسیمه وارد شد
ات:هههههه چقدر تند میدویی یا خدا اینا کین
شوگا :ما دوستای جونگ کوکیم
کوک:ات معرفی میکنم
شوگا :گربه
جیمین:موش
جیهوپ:سنجاب
نامجون:سگ (شبیه یونتان از اون نازا)
جین:انسان
ات:وایسا چرا جین انسانها
کوک:چون اون وقتی پرستارا میخواستن تبدیلش کنن فرار کرده
بعد از اون روز پسرا و ات زندگی خوبی داشتن🥰بچه ها لطفاً نظر بدید😭
یه کوک نگاه کردم داشت با نفرت به بیمارستان نگاه میکرد
کوک
بلاخره میتونم از این وا مونده انتقام بگیرم
رفتیم داخل ات میترسید پشتم پنهانش کردم و رفتیم داخل رفتم سمت همون اتاقی که منو به بانی تبدیل کردن دنبال پسرا میگشتم چون اونا هم با من تبدیل کردن داشتم دنبالشون میگشتم که یه موش دیدم فهمیدم کیه دمشو گرفتم و آویزون کردم
جیمین
وای این پسره کیه که منو آویزون کرده دستشو گاز گرفتم و فرار کردم پیش پسرا ولی اون پسره ی کنه دنبالم اومد
کوک
جیمین فرار کرد رفتم دنبالش که رفت پیش یه سری حیوون همشون و نشناختم
کوک:هی شماها میدونم شما ها هیبرید هستین منم جئون جونگ کوک
راوی
وقتی پسرک اینو گفت همشون تبدیل به انسان شدن دخترک سراسیمه وارد شد
ات:هههههه چقدر تند میدویی یا خدا اینا کین
شوگا :ما دوستای جونگ کوکیم
کوک:ات معرفی میکنم
شوگا :گربه
جیمین:موش
جیهوپ:سنجاب
نامجون:سگ (شبیه یونتان از اون نازا)
جین:انسان
ات:وایسا چرا جین انسانها
کوک:چون اون وقتی پرستارا میخواستن تبدیلش کنن فرار کرده
بعد از اون روز پسرا و ات زندگی خوبی داشتن🥰بچه ها لطفاً نظر بدید😭
۸.۰k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.