سناریو توکیو ریونجرز از باجی [پارت ۷]
سناریو توکیو ریونجرز از باجی [پارت ۷]
*روز درگیری*
کلی تمرین کرده بودی و آماده ی مبارزه بودی از خونه اومدی بیرون و دیدی که باجی رو موتور نشسته و منتظر توعه
توهم برگات ریخته بود
ا/ت: باجی سان ...چیز..... یعنی باجی......تو اینجا چیکار می کنی ؟
باجی : مثلا دوس پسرتما نباید میومدم دنبالت؟
ا/ت: اوم....خب....چی بگم....
باجی: لازم نیست چیزی بگی فقط بپر بالا
با باجی رفتی وقتی رسیدین وقتی بقیه اعضا شما رو باهم دیدن که باهم اومدین
تعجب کردن و
دراکن : اوووه انگار باهم رفیق شدین
چیفویو: باجی سان انگار شما واقعا.....
که باجی حرفشو قطع کرد و گفت: خفه شو تا نیومدم پارت نکردم
دیگه نشنوم ازین حرفا بزنین که باعث خجالت ا/ت بشینننن
میتسویا: باعث خجالت ا/ت یا تو😅
باجی : دهنتو گِل بگیرررر
اون یکی گنگ هم رسید و
و هردو گنگ رو به روی هم ایستادن
مبارزه شروع شد
توهم خوب مبارزه می کردی
سنجو هم بود که اونم خوب اعضای اون گنگو به فا... میداد
و حین مبارزه چن بار تو و باجی همو نگا میکردین و هردوتون خجالت میکشیدین و سرتون رو بر می گردوندین
*مبارزه تموم شد و تومان برنده شد*
باجی تو رو رسوند خونه و از اونجایی که هر دوتون زخمی بودین به باجی گفتی : باجی ... بیا داخل تا زخماتو ببندم
*باجی اومد تو و نشست*
رفتی جعبه کمک های اولیه رو آوردی
و روی یه تیکه پنبه دارو ریختی و باهاش زخم های باجی رو داشتی تمیز می کردی که باجی گفت : صبر کن زخمای من خیلی شدید نیستن من اول باید زخمای تو رو ببندم
ا/ت: برای من مشکلی پیش نمیاد
باجی : حرف نزن
و یه پنبه برداشت و روش دارو ریخت و دست تو رو که داشتی پنبه رو به صورتش میزدی رو آورد پایین و خودش شروع به تمیز کردن زخمات کرد
(البته هر دوتون اونقدرام زخماتون وخیم نبودا در حد چنتا خراش ولی به هرحال زخم زخمه دیگه باید بهش رسیدگی بشه گیر ندین)
بعدش
............
امیدوارم که خوشتون بیاد ✨💫✨
منتظر پارت بعدی باشین👍👍👍
*روز درگیری*
کلی تمرین کرده بودی و آماده ی مبارزه بودی از خونه اومدی بیرون و دیدی که باجی رو موتور نشسته و منتظر توعه
توهم برگات ریخته بود
ا/ت: باجی سان ...چیز..... یعنی باجی......تو اینجا چیکار می کنی ؟
باجی : مثلا دوس پسرتما نباید میومدم دنبالت؟
ا/ت: اوم....خب....چی بگم....
باجی: لازم نیست چیزی بگی فقط بپر بالا
با باجی رفتی وقتی رسیدین وقتی بقیه اعضا شما رو باهم دیدن که باهم اومدین
تعجب کردن و
دراکن : اوووه انگار باهم رفیق شدین
چیفویو: باجی سان انگار شما واقعا.....
که باجی حرفشو قطع کرد و گفت: خفه شو تا نیومدم پارت نکردم
دیگه نشنوم ازین حرفا بزنین که باعث خجالت ا/ت بشینننن
میتسویا: باعث خجالت ا/ت یا تو😅
باجی : دهنتو گِل بگیرررر
اون یکی گنگ هم رسید و
و هردو گنگ رو به روی هم ایستادن
مبارزه شروع شد
توهم خوب مبارزه می کردی
سنجو هم بود که اونم خوب اعضای اون گنگو به فا... میداد
و حین مبارزه چن بار تو و باجی همو نگا میکردین و هردوتون خجالت میکشیدین و سرتون رو بر می گردوندین
*مبارزه تموم شد و تومان برنده شد*
باجی تو رو رسوند خونه و از اونجایی که هر دوتون زخمی بودین به باجی گفتی : باجی ... بیا داخل تا زخماتو ببندم
*باجی اومد تو و نشست*
رفتی جعبه کمک های اولیه رو آوردی
و روی یه تیکه پنبه دارو ریختی و باهاش زخم های باجی رو داشتی تمیز می کردی که باجی گفت : صبر کن زخمای من خیلی شدید نیستن من اول باید زخمای تو رو ببندم
ا/ت: برای من مشکلی پیش نمیاد
باجی : حرف نزن
و یه پنبه برداشت و روش دارو ریخت و دست تو رو که داشتی پنبه رو به صورتش میزدی رو آورد پایین و خودش شروع به تمیز کردن زخمات کرد
(البته هر دوتون اونقدرام زخماتون وخیم نبودا در حد چنتا خراش ولی به هرحال زخم زخمه دیگه باید بهش رسیدگی بشه گیر ندین)
بعدش
............
امیدوارم که خوشتون بیاد ✨💫✨
منتظر پارت بعدی باشین👍👍👍
۴.۱k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.