〔آخرین اشتباه〕
<2>
دستی رو شونش نشست برگشت با همون خنده ای که انگار دنیارو بهش دادن بهش خیره بود چقد دلتنگ اون چشما شده بود ولی رو نکرد هیچ کدوم با نگاه های هم به هم اجازه صحبت ندادن وارد عمل شد سوزنی که توش خواب آور بود به گردن دخترکش زد به محض بیهوش کردنش بدن بیجونش و تو بغل گرفت و زمزمه کرد[-گفتم مال منی]ادامه داد[-اما هیچکدومتون باور نکردین]خنده هاشو شروع کرد برآید استایل بغلش کرد به سمت ون برد
______________________________
با صدای ناله از خواب ۳ ۴ ساعته اش بلند شد دستش بسته شده بالا سرش و از سر به پایین آویزون بود خوب میدونست کار کیه با التماس داد زد[+تهیونگ]صدای ناله رو میشناخت حتما جونگ کوک رو هم پیدا کرده بود[+جونگ کوک]در با شدت باز شد قیافه عصبی تهیونگ توی چهارچوب در نمایان شد[-بیبی گرلم حالش چطوره][+ازت خواهش میکنم تهیونگ از من چی میخای][-خوب میدونی ازت چی میخام...موقعی که با من رابطه داشتی و یادته تو برا من بودی اما تن به هرزگی دادی و با حرومزاده هایی مثل اون گشتی]متنفر بود از اینکه بقیه آدم خرابی جلوه ش بدن و تهیونگ اینو خوب میدونست با گریه و بغض که جلوی درست حرف زدنش و میگرفت نالید[+من هرزه نیستم تهیونگ..تو اینو خوب میدونی][-عارع خوب میدونم و اینم مطمئنم نه تو و نه اون پسرع هیچکدومتون قرار نیست زنده از اینجا برید بیرون]چشمای گرد شده و مظلومش زل زدع بود به تهیونگ[+نه تهیونگ....تو...تو.که همچین آدمی نبودی ازت خواهش......]گریه میکرد اما صداش توی دسته تهیونگ خفه شده بود نزدیک ا/ت شد دستشو گذاشت جلو دهنش تا ادامه حرفشو نزنه تا روی تصمیم گیریش تاثیر بذاره دست دیگش و نوازش وار روی گونه سرخ ا/ت کشید[-اینو نگفتم........حتی اونجام راحتتون نمیذارم...اگه تو بمیری کیم تهیونگ هم میمیره بیب]اشکاش شدت بیشتری گرفت در باز شد قیافه خندان لیانا رفیق بچگی تهیونگ که روانش دست کمی از تهیونگ نداشت و از ا/ت بشدت متنفر بود معلوم شد(دختره)
دستی رو شونش نشست برگشت با همون خنده ای که انگار دنیارو بهش دادن بهش خیره بود چقد دلتنگ اون چشما شده بود ولی رو نکرد هیچ کدوم با نگاه های هم به هم اجازه صحبت ندادن وارد عمل شد سوزنی که توش خواب آور بود به گردن دخترکش زد به محض بیهوش کردنش بدن بیجونش و تو بغل گرفت و زمزمه کرد[-گفتم مال منی]ادامه داد[-اما هیچکدومتون باور نکردین]خنده هاشو شروع کرد برآید استایل بغلش کرد به سمت ون برد
______________________________
با صدای ناله از خواب ۳ ۴ ساعته اش بلند شد دستش بسته شده بالا سرش و از سر به پایین آویزون بود خوب میدونست کار کیه با التماس داد زد[+تهیونگ]صدای ناله رو میشناخت حتما جونگ کوک رو هم پیدا کرده بود[+جونگ کوک]در با شدت باز شد قیافه عصبی تهیونگ توی چهارچوب در نمایان شد[-بیبی گرلم حالش چطوره][+ازت خواهش میکنم تهیونگ از من چی میخای][-خوب میدونی ازت چی میخام...موقعی که با من رابطه داشتی و یادته تو برا من بودی اما تن به هرزگی دادی و با حرومزاده هایی مثل اون گشتی]متنفر بود از اینکه بقیه آدم خرابی جلوه ش بدن و تهیونگ اینو خوب میدونست با گریه و بغض که جلوی درست حرف زدنش و میگرفت نالید[+من هرزه نیستم تهیونگ..تو اینو خوب میدونی][-عارع خوب میدونم و اینم مطمئنم نه تو و نه اون پسرع هیچکدومتون قرار نیست زنده از اینجا برید بیرون]چشمای گرد شده و مظلومش زل زدع بود به تهیونگ[+نه تهیونگ....تو...تو.که همچین آدمی نبودی ازت خواهش......]گریه میکرد اما صداش توی دسته تهیونگ خفه شده بود نزدیک ا/ت شد دستشو گذاشت جلو دهنش تا ادامه حرفشو نزنه تا روی تصمیم گیریش تاثیر بذاره دست دیگش و نوازش وار روی گونه سرخ ا/ت کشید[-اینو نگفتم........حتی اونجام راحتتون نمیذارم...اگه تو بمیری کیم تهیونگ هم میمیره بیب]اشکاش شدت بیشتری گرفت در باز شد قیافه خندان لیانا رفیق بچگی تهیونگ که روانش دست کمی از تهیونگ نداشت و از ا/ت بشدت متنفر بود معلوم شد(دختره)
۴.۶k
۳۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.