صحبتای سچان و کسپر و خانومی که نمیشناسم🎤

.
🧑🏻: چند ساله که شما سه تا باهم نزدیکین؟
سهون: نزدیک ده سالی میشه!
کسپر: من و چانیول همسنیم و سهون دو سال از ما کوچیک تره اما بالاترین رتبه رو بین ما داره
👱🏻‍♀: منظورت از این حرف چیه؟
چانیول: اگه به روز های کارآموزیمون برگردیم، سهونی خیلی کیوت بود، پوستش سفید بود و درست مثل یک بچه بود. واسه همین وقتی کارآموز بودیم، اون تا حدود سه سال خیلی کارای کیوتی میکرد اما چند ماه قبل از دبیو، اون بچه یهو درگیر طوفان بالغ شدن شد.. دیگه حرف گوش نمیداد و لجباز و سرکش شده بود. اما الان دیگه رفتارش خیلی مردونه شده!
🧑🏻: فهمیدم، پوشیدن کلاه کپ برعکس خیلی مردونه‌ست
چانیول: درست همین جوری اون یهو اومد بالای همه ی ما قرار گرفت!
👱🏻‍♀: اگه رتبه‌ـش بالا تره ناخون های پاشم تو میگیری؟
چانیول: فکر کنم به زودی باید همین کارم بکنم! ㅋㅋ
کسپر: وقتی کارآموز بودن وقتی نوبت چانیول یا کلا بقیه اعضا بود همیشه اینطوری بودن که "هی میشه لطفا این کار رو انجام بدی؟" ولی اگه اون شخص سهون بود..
چانیول: "لطفا انجامش بده 🙏🏼"
کسپر: "لطفا همین یه بار انجامش بده، لطفا"
🧑🏻 و 👱🏻‍♀: سهون کاراکتر خاصی داره!‌