پارت ۵ دازای و چویا
پارت ۵ دازای و چویا
دازای و چویا ، وای چه توانایی خفنی
(داخل دل خود ها)
چویا ، انو خب من میرم دیگه
دازای، میخوای منم باهات بیام
دازای و چویا تعجب کردنند (البته تعجب نیازی نیست چون دازای به چویا گفت دوست دارم)
چویا ، اگه میشه
دازای ، البته البته
دازای منم دوباره موری سان و بقیه را میبینم
(وایستا من مافیا را ترک کردم یادم رفت)
دازای ، راستی چویا من تورو تا دم در میرسونم
خب رسیدن به مقر فرماندهی مافیا
کویو با عجله امد و چویا را بغل کرد
کویو ، چویا عزیزم کجا بودی دیگه داشتم میمردم
دازای ، پوفففف چقدر لوس نگار تقیری نکردی کویو
کویو ، دازایییی
کویو ، چویا تو چرا با این مردک اومدی
چویا گومن (با لحن ناراحت)
کویو دازای ، کککککاااااوووواااااییییییی
( داخل دل )
چویا ، دیگه تکرار نمیشه
کویو ، اگه خواستی فقط به من بگو
و بعد این مکالمه موری امد
موری دستان چویا را گرفت و گفت
موی ، چویای عزیزم کجا بودی دلم یک زره شده
(جانننننن با اینکه خودم نوشتم گرخیدم اخه موری به چویا بگه چویای عزیزم)
چویا ، گومن گومن دیگه تکرار نمیکنم( با لحن بغض)
موری کویو و دازای کاوایییییییییییی
(داخل دل )
موری ، هههاااا دازای اخ نکنه نظرت عوض شده زمانی که چویا را دیدی و میخوای برگردی
دازای ، نه ممنون ولی قبل هرچی بگم چویا دیشب پیش من بوده
موری و کویو ، هههههههااااااااااااا
موری و کویو ، راست میگه
چویا سرش را میکند اون طرف و میگه اره
موری ، چویا اخه چرا چرا (با گریه)
الیس ، ایییییی پام ( برای اینکه موری را از چویا دور کنه گفت پام)
موری ، چی شد الیس خوبی
الیس ، اره خوبم
چویا هم گریش گرفت
موری (کککککاااااووووووااااایییییی)
کویو چویا را دوباره بغل کرد و گفت چیزی نیست
الیس هم از حسودی گریش گرفت ولی موری احمیت ندادددد
هههههه
ادامه داره
دازای و چویا ، وای چه توانایی خفنی
(داخل دل خود ها)
چویا ، انو خب من میرم دیگه
دازای، میخوای منم باهات بیام
دازای و چویا تعجب کردنند (البته تعجب نیازی نیست چون دازای به چویا گفت دوست دارم)
چویا ، اگه میشه
دازای ، البته البته
دازای منم دوباره موری سان و بقیه را میبینم
(وایستا من مافیا را ترک کردم یادم رفت)
دازای ، راستی چویا من تورو تا دم در میرسونم
خب رسیدن به مقر فرماندهی مافیا
کویو با عجله امد و چویا را بغل کرد
کویو ، چویا عزیزم کجا بودی دیگه داشتم میمردم
دازای ، پوفففف چقدر لوس نگار تقیری نکردی کویو
کویو ، دازایییی
کویو ، چویا تو چرا با این مردک اومدی
چویا گومن (با لحن ناراحت)
کویو دازای ، کککککاااااوووواااااییییییی
( داخل دل )
چویا ، دیگه تکرار نمیشه
کویو ، اگه خواستی فقط به من بگو
و بعد این مکالمه موری امد
موری دستان چویا را گرفت و گفت
موی ، چویای عزیزم کجا بودی دلم یک زره شده
(جانننننن با اینکه خودم نوشتم گرخیدم اخه موری به چویا بگه چویای عزیزم)
چویا ، گومن گومن دیگه تکرار نمیکنم( با لحن بغض)
موری کویو و دازای کاوایییییییییییی
(داخل دل )
موری ، هههاااا دازای اخ نکنه نظرت عوض شده زمانی که چویا را دیدی و میخوای برگردی
دازای ، نه ممنون ولی قبل هرچی بگم چویا دیشب پیش من بوده
موری و کویو ، هههههههااااااااااااا
موری و کویو ، راست میگه
چویا سرش را میکند اون طرف و میگه اره
موری ، چویا اخه چرا چرا (با گریه)
الیس ، ایییییی پام ( برای اینکه موری را از چویا دور کنه گفت پام)
موری ، چی شد الیس خوبی
الیس ، اره خوبم
چویا هم گریش گرفت
موری (کککککاااااووووووااااایییییی)
کویو چویا را دوباره بغل کرد و گفت چیزی نیست
الیس هم از حسودی گریش گرفت ولی موری احمیت ندادددد
هههههه
ادامه داره
۳.۹k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.