دوست پسره soft 7

دوست پسره من***7

ویو نویسنده: خلاصه که ا/ت خانم هم صبحانشو خوردو یکم جمع و جور کردو رفت نشست پایه تلویزیون که سریال ببینه(سریال هوارانگ)-_-

ویو خونه ی کوک:
کوک: تانیا . تانیا بیدارشو دیگهه
تانیا:ولم کن ددی اوله صبحی میخوام بگیرم بخوابم
کوک: ساعت 12:00 ظهره تو بازم میخوای بگیری بخوابی؟
تانیا: تا بهم نگی بیبی بیدار نمیشم
کوک:اوف از دسته تو باشه. بیبی جونم تورو جونه جدت بیدارشو
تانیا:بیدارشدم ولی حواست باشه ها جده من سلطنتی بودن هاا
کوک: به عـــــ......نـــــ.....م
تانیا : حالا چرا اوله صبحی عصبی ای؟
کوک: چون به یه مهمونی دعوت شدیم.
تانیا: اوو .یس اونجا میتونم قشنگ باهات پز بدم ددی
کوک:تو اصن نمیدونی پارتیه کی هس
تانیا: خب کیه؟
کوک: مربیه دنسم. مارته به دلیل اشنایی با همسره ایندش(بچم کوک چقد از ا/ت مودب تره ها)
(کوک: ادمین جان یه لحظه دهنتو میبندی ؟
من: وا در عرضه 1 دیقه چش خوردی
کوک: بخدا اگه حرف نزنی تو خوابه همتون میام
من:باشه .اگه اومدی اسممو عوض میکنم میزارم غضنفر)

پایانه ویوه کوک

ا/ت و کارا هم لباسای مشکی شونو که باهم ست بودند خریدنو مشغوله میکاپ بودن

گایز اگه این پارت کم بود ببخشید چون دیگه هرچقد به پایانه تابستون نزدیک میشیم منم کمتر میتونم با لبتاب باشم پس ناراحت نشید .
ممنون از حمایته تون