عاشقم باش پارت ¹⁸
یهو رفتم داخل
ته:همین الان گم میشید از عمارته من بیرونننننن(,داد)
انا:عشقم چی شده
یدونه خوابوندم تو گوشش
ته:این کارتونو به بابا بزرگ میگم چی فکر کردید با خودتون درضمن من مامانی مثل تو ندارم
مامان:دیگه دیره چون کلفت الان تو حیاط داره میره
ته:گم شین بیرون
سریع دویدم رفتم سمت پله ها
ات ویو
ساکمو برداشتم و رفتم سمت حیاط تو حیاط که میرفتم به احساسی داشتم غروره شکسته همین بود که یهو یه صدایی اومد
ته داشت میدوید سمتم
ته:اتتتتتت(داد)
بهم رسید جلوم زانو زد
ته:ات ات خواهش میکنم نرو از التماس میکنم نرو (گریه)
اشکام سرازیر شد
ات:تهیونگا اون لحظه ای بود که در حده مرگ منو میزدی؟ ازت خواهش کردم بهم اعتماد کنی یا اونجایی که جلوی مامانت اینا زدی تو گوشم یادته!
ته:ات لطفا
ات:تهیونگ خیلی کارا باهم کردی عین بردتم که همش شکنجه میشه این رابطه نیست بیا تمومش کنیم الان زندگیم سیاهه بخاطره تو پس دیگه بیشتر از این گند نزنیم به هم توهم برو با انا زندگی خوبی داشته باشی
رومو برگردوندم و رفتم به سمت در
ته:ات(گریه)
رفتم دم در سوار ماشین جین شدم
جین بغلم کرد
جین:اون حروم ...زاده ها رو میکشم
ات:میای دیگه حتی ازشون حرفم نزنیم
جین:باشه
حرکت کردیم سمت خونه
ات: اوپا
جین: جانم
ات:من رشته ی معماری مهندسی خوندم فوقه لیسانسشو دارم میشه منم بیام شرکت باهات لطفا می خوان زندگی خودمو بسازم
جین:ات چند سال پیش که بابا مارو فروخت با پولی که بدست اورد کلی شرکت زد و یعالمه پول به نامه من و تو زد و یکی از اون شرکتایی که بنامه تو هست جزوی از بزرگ ترین شرکت های کره است راجبه تبلیغاته من تا الان مدیریتش کردم از فردا میری سره کار
ات:مرسی
تو راه تمامه خاطراته منو تهیونگ جلو چشمام رد شد چقد دوستش داشتم اشکام سرازیر شدن که...
ته:همین الان گم میشید از عمارته من بیرونننننن(,داد)
انا:عشقم چی شده
یدونه خوابوندم تو گوشش
ته:این کارتونو به بابا بزرگ میگم چی فکر کردید با خودتون درضمن من مامانی مثل تو ندارم
مامان:دیگه دیره چون کلفت الان تو حیاط داره میره
ته:گم شین بیرون
سریع دویدم رفتم سمت پله ها
ات ویو
ساکمو برداشتم و رفتم سمت حیاط تو حیاط که میرفتم به احساسی داشتم غروره شکسته همین بود که یهو یه صدایی اومد
ته داشت میدوید سمتم
ته:اتتتتتت(داد)
بهم رسید جلوم زانو زد
ته:ات ات خواهش میکنم نرو از التماس میکنم نرو (گریه)
اشکام سرازیر شد
ات:تهیونگا اون لحظه ای بود که در حده مرگ منو میزدی؟ ازت خواهش کردم بهم اعتماد کنی یا اونجایی که جلوی مامانت اینا زدی تو گوشم یادته!
ته:ات لطفا
ات:تهیونگ خیلی کارا باهم کردی عین بردتم که همش شکنجه میشه این رابطه نیست بیا تمومش کنیم الان زندگیم سیاهه بخاطره تو پس دیگه بیشتر از این گند نزنیم به هم توهم برو با انا زندگی خوبی داشته باشی
رومو برگردوندم و رفتم به سمت در
ته:ات(گریه)
رفتم دم در سوار ماشین جین شدم
جین بغلم کرد
جین:اون حروم ...زاده ها رو میکشم
ات:میای دیگه حتی ازشون حرفم نزنیم
جین:باشه
حرکت کردیم سمت خونه
ات: اوپا
جین: جانم
ات:من رشته ی معماری مهندسی خوندم فوقه لیسانسشو دارم میشه منم بیام شرکت باهات لطفا می خوان زندگی خودمو بسازم
جین:ات چند سال پیش که بابا مارو فروخت با پولی که بدست اورد کلی شرکت زد و یعالمه پول به نامه من و تو زد و یکی از اون شرکتایی که بنامه تو هست جزوی از بزرگ ترین شرکت های کره است راجبه تبلیغاته من تا الان مدیریتش کردم از فردا میری سره کار
ات:مرسی
تو راه تمامه خاطراته منو تهیونگ جلو چشمام رد شد چقد دوستش داشتم اشکام سرازیر شدن که...
۲۷.۹k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.