✔✔ بخونین جالبه✔✔
✔✔ بخونین جالبه✔✔
دوست
عشقم یا رفیقم.؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دو تا رفیق بودن یکی آبادانی و یکی تهرانی. آبادانیه اسمش محمد بود تهرانی اسمش علی.اینها تو خدمت باهم دیگه خیلی جورن طوری که اگه دو ساعت همدیگرو نبینن نگران حال همدیگه می شن میگذره و دو سال خدمت اینها تموم می شه دم در همون پادگان که می خوان با هم خداحافظی کنن تهرانیه به ابادانیه می گه ممد خدمتمون تموم شد رفاقتمون تموم نمیشه هر موقع کار خوب خواستی بیا تهران. ابادانیه میگه من پول و پله ندارم ولی هر وقت زن خوب خواستی بیا ابادان من برات زن بگیرم.
می گذره و بعد از یکسال تهرانیه هوس زن گرفتن می کنه می ره کجا می ره ابادان دنبال خونه رفیقش می گرده تا یه خونه ای رو پیدا می کنه که فقیرانه است و تشکیلات نداره در می زنه ممد می یاد دم در سلام و احوالپرسی و تحویل گرم یک هفته پذیرایی خوب و مهمون نوازی بعد از یه هفته علی به ممد می گه: ممد قرار نبود برای من زن بگیری؟ می گه چرا: بریم برای من زن بگیر. می ره توی دوست و آشنا و همسایه و فامیل هر چقدر می گرده تهرانیه نمی پسنده. بعد از یک هفته تهرانیه دم در خونه ابادانیه داره ازش خداحافظی می کنه بهش می گه تو به قول خودت وفا کردی اما من نپسندیدم تو همین حین یه دختری از همسایگی ابادانیه می یاد میره تو خونه ابادانیه دختره خوشگل سنگین رنگین بهش می گه ممد من این دخترو می خوام حالا دختر چیه ابادانیه میشه نامزد ابادانیه میشه.
بهش میگه باشــــه...!
با خونواده ها صحبت می کنه با دختره صحبت می کنه رضایتشون می گیره بدون اینکه به تهرانیه چیزی بگه دست دخترو می زاره تو دست پسره و می فرستتش تهران
بعد از یک سال
ممد گوشه گیر شده معتاد شده مادرش بهش می گه زنتو دادی رفت برو ببین رفیقت بهت کار می ده می ره تهران دنبال خونه رفیقش می بینه یه ساختمون بزرگ، شیک، با عظمت همه چی داره زنگ در یا همون ایفون می زنه
یکی ایفون جواب می ده
می گه: سلام علی من اومدم میگه برو اقا من ترو نمی شناسم .قطع می کنه این می گه چون صدام عوض شده علی منو نشناخته دوباره زنگ می زنه میگه علی منم ممد از ابادان اومدم میگه برو اقا من اصلا رفیقی به اسم ممد ندارم
ابادانیه می گه رفیقم نامردی کرد میاد که برگرده خسته شده بود می بینه یه چمنی روبروی ساختمونه می ره خستگیشو در می کنه می بینه سه نفر که قیافشون به دزدها می خوره دارن می یان طرفش این به خودش می گه اینها منو می زنن پولهامو هم می برن حداقل بزار صداشون کنم پولهارو بهشون بدم کتک رو نخورم
صداشون می کنه و می گه: این پول برگشتم می خوام برگردم ابادان با چند تکه نون اگه می خواین ببرینش، ببرید دیگه کتکم نزنید اینها می گن نه حالا که اینطوری شد ما تازه دزدی کردیم این 50 هزارتومن هم مال تو. 50 هزار تومنو بهش می دن اینم می گه می رم یه دست کت و شلوار می گیرم یه حموم عمومی می رم یه اصلاح می کنم برمی گردم ابادان به مادرم می گم رفیقم بهم کار داد من نخواستم. نگم رفیقم نامرد کرد میره یه دست کت و شلوار و می خره حموم می ره اصلاح هم می کنه داره برمی گرده بره سوار ماشین بشه یه خانمی با ماشین براش بوق می زنه: اقا بیا سوار شو، اقا بیا سوار شو
ابادانیه می گه: خانم برو ترو خدا من بچه تهران نیستم. من بچه شهرستانم زودم گول می خورم از همه ادمها گول خوردم میگه تو دیگه گولم نزن.
خانمه پیاده می شه میگه: من از تیپ و قیافت خوشم اومده می خوام برام کار کنی. بیا برام کار کن. خانمه یه پوشاک زنجیره ای داره یه غرفه رو می ده دست پسره از برکت دست پسره کار زنه می گیره
بعد از شش ماه زنه بهش می گه خوشم اومد واقعا مردی. اگر دوست داری بیا دخترمم رو هم بگیر با دخترش ازدواج می کنه می گذره بعد از چند وقت دختره بهش می گه ممد یه مجلس شراب خوری داریم بالای شهر میای بریم؟ ممد می گه بریم. می رن و یه گوشه مجلس می شینن ولی گوشه دیگه کی نشسته نامزد سابق ممد که الان شده زن علی با خود علی
آبادانیه می گه ساقی اول من می گن بگو:
میگه بزنید به سلامتی اون رفیقی که قول داد و به قولش وفا نکرد. همه می زنن
میگه پیک دوم بزنید به سلامتی اون 3 تا دزدی که به دادم رسیدند و بهم پول دادن همه می زنن
میگه پیک سوم و بزنید به سلامتی این زنی که بهم کار داده و این دختری که زنم شد.
حالا هرچی بود به تهرونی پرونده بود دیگه. تهرانیه بهش برمی خوره میگه ساقی دوم من
میگه پیک اول بزنید به اون رفیقی که قول داد و به قولش وفا کرد. همه می زنن
میگه پیک دوم بزنید به سلامتی اون 3 تا دزدی که دزد نبودن من فرستاده بودمشون پیک دوم رو هم می زنن
میگه قسم خورده بودم نگم پیک سوم رو بزنید به سلامتی اون زن که مادرمه و اون دختری خواهرمه
دوست
عشقم یا رفیقم.؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دو تا رفیق بودن یکی آبادانی و یکی تهرانی. آبادانیه اسمش محمد بود تهرانی اسمش علی.اینها تو خدمت باهم دیگه خیلی جورن طوری که اگه دو ساعت همدیگرو نبینن نگران حال همدیگه می شن میگذره و دو سال خدمت اینها تموم می شه دم در همون پادگان که می خوان با هم خداحافظی کنن تهرانیه به ابادانیه می گه ممد خدمتمون تموم شد رفاقتمون تموم نمیشه هر موقع کار خوب خواستی بیا تهران. ابادانیه میگه من پول و پله ندارم ولی هر وقت زن خوب خواستی بیا ابادان من برات زن بگیرم.
می گذره و بعد از یکسال تهرانیه هوس زن گرفتن می کنه می ره کجا می ره ابادان دنبال خونه رفیقش می گرده تا یه خونه ای رو پیدا می کنه که فقیرانه است و تشکیلات نداره در می زنه ممد می یاد دم در سلام و احوالپرسی و تحویل گرم یک هفته پذیرایی خوب و مهمون نوازی بعد از یه هفته علی به ممد می گه: ممد قرار نبود برای من زن بگیری؟ می گه چرا: بریم برای من زن بگیر. می ره توی دوست و آشنا و همسایه و فامیل هر چقدر می گرده تهرانیه نمی پسنده. بعد از یک هفته تهرانیه دم در خونه ابادانیه داره ازش خداحافظی می کنه بهش می گه تو به قول خودت وفا کردی اما من نپسندیدم تو همین حین یه دختری از همسایگی ابادانیه می یاد میره تو خونه ابادانیه دختره خوشگل سنگین رنگین بهش می گه ممد من این دخترو می خوام حالا دختر چیه ابادانیه میشه نامزد ابادانیه میشه.
بهش میگه باشــــه...!
با خونواده ها صحبت می کنه با دختره صحبت می کنه رضایتشون می گیره بدون اینکه به تهرانیه چیزی بگه دست دخترو می زاره تو دست پسره و می فرستتش تهران
بعد از یک سال
ممد گوشه گیر شده معتاد شده مادرش بهش می گه زنتو دادی رفت برو ببین رفیقت بهت کار می ده می ره تهران دنبال خونه رفیقش می بینه یه ساختمون بزرگ، شیک، با عظمت همه چی داره زنگ در یا همون ایفون می زنه
یکی ایفون جواب می ده
می گه: سلام علی من اومدم میگه برو اقا من ترو نمی شناسم .قطع می کنه این می گه چون صدام عوض شده علی منو نشناخته دوباره زنگ می زنه میگه علی منم ممد از ابادان اومدم میگه برو اقا من اصلا رفیقی به اسم ممد ندارم
ابادانیه می گه رفیقم نامردی کرد میاد که برگرده خسته شده بود می بینه یه چمنی روبروی ساختمونه می ره خستگیشو در می کنه می بینه سه نفر که قیافشون به دزدها می خوره دارن می یان طرفش این به خودش می گه اینها منو می زنن پولهامو هم می برن حداقل بزار صداشون کنم پولهارو بهشون بدم کتک رو نخورم
صداشون می کنه و می گه: این پول برگشتم می خوام برگردم ابادان با چند تکه نون اگه می خواین ببرینش، ببرید دیگه کتکم نزنید اینها می گن نه حالا که اینطوری شد ما تازه دزدی کردیم این 50 هزارتومن هم مال تو. 50 هزار تومنو بهش می دن اینم می گه می رم یه دست کت و شلوار می گیرم یه حموم عمومی می رم یه اصلاح می کنم برمی گردم ابادان به مادرم می گم رفیقم بهم کار داد من نخواستم. نگم رفیقم نامرد کرد میره یه دست کت و شلوار و می خره حموم می ره اصلاح هم می کنه داره برمی گرده بره سوار ماشین بشه یه خانمی با ماشین براش بوق می زنه: اقا بیا سوار شو، اقا بیا سوار شو
ابادانیه می گه: خانم برو ترو خدا من بچه تهران نیستم. من بچه شهرستانم زودم گول می خورم از همه ادمها گول خوردم میگه تو دیگه گولم نزن.
خانمه پیاده می شه میگه: من از تیپ و قیافت خوشم اومده می خوام برام کار کنی. بیا برام کار کن. خانمه یه پوشاک زنجیره ای داره یه غرفه رو می ده دست پسره از برکت دست پسره کار زنه می گیره
بعد از شش ماه زنه بهش می گه خوشم اومد واقعا مردی. اگر دوست داری بیا دخترمم رو هم بگیر با دخترش ازدواج می کنه می گذره بعد از چند وقت دختره بهش می گه ممد یه مجلس شراب خوری داریم بالای شهر میای بریم؟ ممد می گه بریم. می رن و یه گوشه مجلس می شینن ولی گوشه دیگه کی نشسته نامزد سابق ممد که الان شده زن علی با خود علی
آبادانیه می گه ساقی اول من می گن بگو:
میگه بزنید به سلامتی اون رفیقی که قول داد و به قولش وفا نکرد. همه می زنن
میگه پیک دوم بزنید به سلامتی اون 3 تا دزدی که به دادم رسیدند و بهم پول دادن همه می زنن
میگه پیک سوم و بزنید به سلامتی این زنی که بهم کار داده و این دختری که زنم شد.
حالا هرچی بود به تهرونی پرونده بود دیگه. تهرانیه بهش برمی خوره میگه ساقی دوم من
میگه پیک اول بزنید به اون رفیقی که قول داد و به قولش وفا کرد. همه می زنن
میگه پیک دوم بزنید به سلامتی اون 3 تا دزدی که دزد نبودن من فرستاده بودمشون پیک دوم رو هم می زنن
میگه قسم خورده بودم نگم پیک سوم رو بزنید به سلامتی اون زن که مادرمه و اون دختری خواهرمه
۲۴.۰k
۲۹ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.