یه رده مهربونی هست توی چشمایی که دیدم
یه رده مهربونی هست توی چشمایی که دیدم
تموم حستو یک جا من از چشمات فهمیدم
فقد آرامشت بسه واسه یک عمر خندیدن
تموم شهر دیگه مارو کنار هم دیگه دیدن
چشمات همون نور امیده که توی قلب من روشنه
قلبی که بی تو آروم نمیشد داره واسه خودت میزنه
اسمت همه جا ورد زبونمه به نگاه تو بل زدم
دیدمت تورو نزدیک یه رویا انگار عاشق شدم...
تموم حستو یک جا من از چشمات فهمیدم
فقد آرامشت بسه واسه یک عمر خندیدن
تموم شهر دیگه مارو کنار هم دیگه دیدن
چشمات همون نور امیده که توی قلب من روشنه
قلبی که بی تو آروم نمیشد داره واسه خودت میزنه
اسمت همه جا ورد زبونمه به نگاه تو بل زدم
دیدمت تورو نزدیک یه رویا انگار عاشق شدم...
۴.۷k
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.