*ویو کوک
*ویو کوک
کوک:مگه نگفتم به تو ربطی نداره برو دیگهههههه
الکس:چشم ارباب..... ولی میدونم عاشقشین
کوک:الکس (با داد و خجالت)
الکس:اشتباه شد ببخشید ارباب من میرم😁😂
کوک:برو اههههه رفت بیرون(۱۶ دقیقه بعد)اههه پس چرا پیام نداددددد دینگ (صدای پیام گوشی)اوه بلاخره
پیام خانوم شین:سلام قربان این شماره کارمند امروزه ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰اون اسمشو تو دفتر شماره ها پارک میونک نوشته ولی اسم خودش نیکا عه
پیام کوک:بله همشو خودم میدونم ممنون
(پایان پیام ها)
●□●□●□●□●□●□●□●□●
ویو نیکا
اهههههههههه بلاخره رسیدمم خونهههه پاهام خیلی درد میکنه اخه چرا ماشین من باید خراب بشه که مجبور بشم کل راهو پیاده بیااااام تو راهم یدونه هم تاکسی نبود همین جور داشتم با خودم حرف میزدم و از پله های خونم بالا میرفتم وارد که شدم مستقیم رفتم تو اتاقم و با کله افتادم روی تخت اخیییییی چقدر خسته شدم (خسته نباشی پاهلاواااان)بلند شدم رفتم سمت کمد یه لباس خونه گی پوشیدم (عکس میدم) رفتم تبقه پایین و به ساعت نگاه کردم ساعت ۹:۰۰بود رفتم حموم یه دوش گرفتم برگشتم رفتم آشپز خونه و ۳تا دونات برداشتم با شیر موز(عکس میدم) خوردم رفتم اتاق پذیرایی نشستم روی مبل تلویزیون رو روشن کردم و یه فیلم گزاشتم اسمش هتل دلونا بود (این فیلم واقعیه حتی آیو هم توش بازی کرده )تو وسطایه فیلم پلکام سنگین شد و خوابم برد ............... هاااااااااا(خمیازه)بلند شدم یهو یادم اومد باید برم بیرون!!!! ساعت ۱۹:۲۰دقیقه بود سریع پاشدم و رفتم اتاقم موهامو شونه زدم و بستم رفتم سمت کمدم و یه استایل تامبوی جذاب زدم و رفتم سمت میز ارایشم یع میکاپ ساده کردم(عکس لباس و میکاپش رو میزارم) و تمام خوبه کلا ۲۵ دقیقه تول کشید و هنوز ۵دقیقه وقت دارم.
رفتم بیرون از خونه و از اونجایی که ماشینم مشکل پیدا کرو مجبور بودم با دوچرخه برم سوار دوچرخه شدم و راه اوفتادم تا نصف راه رو که رفتم گوشمو برداشتم و به کوین زنگ زدم (عکس دوچرخه رو میدم) الو کوین(شروع مکالمه)
کوین:عه نیکا سلام کجایی
نیکا:من تو راهم شما کجایین
کوین ما همه خونه کارینا جکع شدیم تازه رسیدیم بیا
نیکا: تو راهم فعلا
کوین:فعلا
(پایان مکالمه)
رسیدم کوچه خونه کارینا
یا خدا اینجا چقدر ترسناکه شنیدم میگن خونه یه خلاف کاره هم اینجاس(بخدا اگه کارینا خودش بفهمه اینجوریه در هر صدم ثانیه خودشو خیس میکنه😐🤦♂️)
رسیدم جلوی خونش زنگ آیفون رو زدم دینگ دینگ.... در باز شد و وارد شدم......
پارت۵
هوهوببینمخوشت اومده؟!
اگه اومده لایک کن تا پارت بعدیرو بزارم😍💕
اسم رمان#عشق_مافیایی
#کوین*
کوک:مگه نگفتم به تو ربطی نداره برو دیگهههههه
الکس:چشم ارباب..... ولی میدونم عاشقشین
کوک:الکس (با داد و خجالت)
الکس:اشتباه شد ببخشید ارباب من میرم😁😂
کوک:برو اههههه رفت بیرون(۱۶ دقیقه بعد)اههه پس چرا پیام نداددددد دینگ (صدای پیام گوشی)اوه بلاخره
پیام خانوم شین:سلام قربان این شماره کارمند امروزه ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰اون اسمشو تو دفتر شماره ها پارک میونک نوشته ولی اسم خودش نیکا عه
پیام کوک:بله همشو خودم میدونم ممنون
(پایان پیام ها)
●□●□●□●□●□●□●□●□●
ویو نیکا
اهههههههههه بلاخره رسیدمم خونهههه پاهام خیلی درد میکنه اخه چرا ماشین من باید خراب بشه که مجبور بشم کل راهو پیاده بیااااام تو راهم یدونه هم تاکسی نبود همین جور داشتم با خودم حرف میزدم و از پله های خونم بالا میرفتم وارد که شدم مستقیم رفتم تو اتاقم و با کله افتادم روی تخت اخیییییی چقدر خسته شدم (خسته نباشی پاهلاواااان)بلند شدم رفتم سمت کمد یه لباس خونه گی پوشیدم (عکس میدم) رفتم تبقه پایین و به ساعت نگاه کردم ساعت ۹:۰۰بود رفتم حموم یه دوش گرفتم برگشتم رفتم آشپز خونه و ۳تا دونات برداشتم با شیر موز(عکس میدم) خوردم رفتم اتاق پذیرایی نشستم روی مبل تلویزیون رو روشن کردم و یه فیلم گزاشتم اسمش هتل دلونا بود (این فیلم واقعیه حتی آیو هم توش بازی کرده )تو وسطایه فیلم پلکام سنگین شد و خوابم برد ............... هاااااااااا(خمیازه)بلند شدم یهو یادم اومد باید برم بیرون!!!! ساعت ۱۹:۲۰دقیقه بود سریع پاشدم و رفتم اتاقم موهامو شونه زدم و بستم رفتم سمت کمدم و یه استایل تامبوی جذاب زدم و رفتم سمت میز ارایشم یع میکاپ ساده کردم(عکس لباس و میکاپش رو میزارم) و تمام خوبه کلا ۲۵ دقیقه تول کشید و هنوز ۵دقیقه وقت دارم.
رفتم بیرون از خونه و از اونجایی که ماشینم مشکل پیدا کرو مجبور بودم با دوچرخه برم سوار دوچرخه شدم و راه اوفتادم تا نصف راه رو که رفتم گوشمو برداشتم و به کوین زنگ زدم (عکس دوچرخه رو میدم) الو کوین(شروع مکالمه)
کوین:عه نیکا سلام کجایی
نیکا:من تو راهم شما کجایین
کوین ما همه خونه کارینا جکع شدیم تازه رسیدیم بیا
نیکا: تو راهم فعلا
کوین:فعلا
(پایان مکالمه)
رسیدم کوچه خونه کارینا
یا خدا اینجا چقدر ترسناکه شنیدم میگن خونه یه خلاف کاره هم اینجاس(بخدا اگه کارینا خودش بفهمه اینجوریه در هر صدم ثانیه خودشو خیس میکنه😐🤦♂️)
رسیدم جلوی خونش زنگ آیفون رو زدم دینگ دینگ.... در باز شد و وارد شدم......
پارت۵
هوهوببینمخوشت اومده؟!
اگه اومده لایک کن تا پارت بعدیرو بزارم😍💕
اسم رمان#عشق_مافیایی
#کوین*
۲.۶k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.