پارت ۲۰ (عشق در نگاه اول ؟ )
سون اوه : جیمین چی شد ؟
میسو : ازم معذرت خواهی کرد ولی من جوابشو ندادم
سون اوه : راستش من به ا/ت در موردت گفتم و اون قبول کرد و گفت که پشتمه قرار شد با جیمین صبحت کنه
میسو : خیلی عالیه که خواهری به این خوبی داری که به تصمیمت احترام میذاره
سون اوه : نگران نباش جیمین پشیمونه از اینکه سرت داد زده بالاخره اون برادرته
میسو : جیمین داره صدام میزنه کاری نداری ؟
سون اوه : فقط حواست باشه چیزی بهش نگی برو عشقم
میسو : بای
پایان تماس
از زبان جیمین
با خودم گفتم برم به میسو سر بزنم
جیمین : میسوووووو
میسو رو با چشمای پف کرده دیدم سریع تر به سمتش حرکت کردم کنارش روی تخت نشستم و بغلش کردم
جیمین : خواهر کوچولو حالت خوبه ؟
میسو : چه انتظاری ازم داری
جیمین : من تصمیم گرفتم که به خواسته ت احترام بزارم و واقعا پشیمونم از اینکه سرت داد زدم منو میبخشی ؟
میسو : اره میبخشمت منم باید درکت میکردم بالاخره تو برادرمی
گونه میسو رو بوسیدم و گفتم
جیمین : من میرم تئاتر و تو یکم استراحت کن
باشه ؟
میسو : مراقب خودت باش
جیمین : به سمت تئاتر حرکت کردم امروز قراره قرارداد رو امضا کنم
به سمت تئاتر حرکت کردم
وقتی رسیدم ا/ت رو دیدم
جیمین : ا/ت بیا کارت دارم
بعد دست ا/ت رو کشیدم و بردم سالن پشتی
ا/ت : کجا میری ؟ مدیر از دستمون عصبانی میشه هااا
جیمین : نترس بیا
از زبان ا/ت
یهو جیمین دو تا بازو هام رو گرفت و چسبوندم به دیوار
ا/ت : چیکار میکنی اگه کسی ببینه چی
جیمین : دلم برات تنگ شده بود ولی تو چی ؟
ا/ت : باشه حالا خودتو لوس ......
تا خواستم بقیه حرفم رو بزنم جیمین دستش رو دور کمرم حلقه کرد و با ولع منو میبوسید
همینجوری که منو به خودش چسبونده بود با دستش موهام رو نوازش میکرد که یهو صدای مدیر .........
بچه ها شرط نمیزارم ولی حمایت کنید
خداییش یک ثانیه هم زمان نمیخواد که لایک کنید ❤️💕💕💕
میسو : ازم معذرت خواهی کرد ولی من جوابشو ندادم
سون اوه : راستش من به ا/ت در موردت گفتم و اون قبول کرد و گفت که پشتمه قرار شد با جیمین صبحت کنه
میسو : خیلی عالیه که خواهری به این خوبی داری که به تصمیمت احترام میذاره
سون اوه : نگران نباش جیمین پشیمونه از اینکه سرت داد زده بالاخره اون برادرته
میسو : جیمین داره صدام میزنه کاری نداری ؟
سون اوه : فقط حواست باشه چیزی بهش نگی برو عشقم
میسو : بای
پایان تماس
از زبان جیمین
با خودم گفتم برم به میسو سر بزنم
جیمین : میسوووووو
میسو رو با چشمای پف کرده دیدم سریع تر به سمتش حرکت کردم کنارش روی تخت نشستم و بغلش کردم
جیمین : خواهر کوچولو حالت خوبه ؟
میسو : چه انتظاری ازم داری
جیمین : من تصمیم گرفتم که به خواسته ت احترام بزارم و واقعا پشیمونم از اینکه سرت داد زدم منو میبخشی ؟
میسو : اره میبخشمت منم باید درکت میکردم بالاخره تو برادرمی
گونه میسو رو بوسیدم و گفتم
جیمین : من میرم تئاتر و تو یکم استراحت کن
باشه ؟
میسو : مراقب خودت باش
جیمین : به سمت تئاتر حرکت کردم امروز قراره قرارداد رو امضا کنم
به سمت تئاتر حرکت کردم
وقتی رسیدم ا/ت رو دیدم
جیمین : ا/ت بیا کارت دارم
بعد دست ا/ت رو کشیدم و بردم سالن پشتی
ا/ت : کجا میری ؟ مدیر از دستمون عصبانی میشه هااا
جیمین : نترس بیا
از زبان ا/ت
یهو جیمین دو تا بازو هام رو گرفت و چسبوندم به دیوار
ا/ت : چیکار میکنی اگه کسی ببینه چی
جیمین : دلم برات تنگ شده بود ولی تو چی ؟
ا/ت : باشه حالا خودتو لوس ......
تا خواستم بقیه حرفم رو بزنم جیمین دستش رو دور کمرم حلقه کرد و با ولع منو میبوسید
همینجوری که منو به خودش چسبونده بود با دستش موهام رو نوازش میکرد که یهو صدای مدیر .........
بچه ها شرط نمیزارم ولی حمایت کنید
خداییش یک ثانیه هم زمان نمیخواد که لایک کنید ❤️💕💕💕
۶.۸k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.