فیک کوک (سرنوشت من) پارت ۱

فیک کوک (سرنوشت من) پارت ۱



از زبان ا/ت

درحال خشک کردن لیوان ها بودم که ریس با عجله امد گفت بجنب مهمان ویژه داریم معلوم نیست ووسوک کدوم گوری رفته یک بطری ویسکی همراه با لیوان ببر برای جناب جئون



ازبان کوک

منطز بودم که یک خدمه با سینی که در آن بطری ویسکی و لیوان بود وارد شد چیزی گفت اما من بخاطر صدای بلند موسیقی متوجه نشدم سرم و کمی کج کردم و با سوال نگاهش کردم دوباره تکرار کرد ببخشید جناب جئون!!؟
سرم رو تکون دادم اهومی گفتم سینی و وسایل داخلش رو روی میز گذاشت و بطری باز کرد و داخل لیوان ریخت سینی خالی رو برداشت و گفت از نوشیدنی تون لذت ببرید جناب.
با نیش خند و سری کج به رفتنش نگاه کردم خودش بود دختر پارک.


ازبان ا/ت

با تقه ای وارد اتاق وی آی پی شدم پسری حدود ۲۶-۲۷ ساله رو دیدم که منتظر نشسته بود کمی بیشتر نزدیک شدم و پرسیدم ببخشید جناب جئون!!؟
سرش کمی کج کرد و گنگ نگاهم کرد معلوم بود متوجه نشده تکرار کردم ببخشید جناب جئون!!؟
سرش رو تکون داد و اهومی گفت سینی وسایل داخلش رو روی میز گذاشتم و بطری رو باز کردم و داخل لیوان ریختم و سینی خالی رو برداشتم و گفتم از نوشیدنی تون لذت ببرید جناب.