پسر عموی مغرور من~♡
پسر عموی مغرور من~♡
P18
ا.ت:بله
اجوما:دخترم
ا.ت:اجوما تویی
اجوما:بله دخترم فقط خودتون زود عمارت برسونید
ا.ت:چرا چیشده
اجوما:ارباب
ا.ت:جونگوک چی
اجوما:ارباب حالشون خوب نیست ماهم نمی تونیم کاری بکنیم
ا.ت:باشه الان میام
و قطع میکنه
ا.ت توی ذهنش:یعنی بخاطر اینکه من وارث شدم اینشکلی شده؟
میخواستم برم که تهیونگ گفت
تهیونگ:کجا
ا.ت:جونگوک حالش خوب نیست باید برم
ته:باشه بزار منم بیام
و منو تهیونگ باهم با ماشین تهیونگ به سمت عمارت رفتیم
۳۰ مین بعد
رسیدیم من از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل عمارت و پشت سرم تهیونگ میومد رفتم داخل که دیدم چراغای عمارت همه خاموشه چراغ قوه گوشیمو روشن کردم و رفتم لامپ هارو روشن گردم که دیدم روی زمین کلی بطری سوجو داشتم میرفتم که دیدم کوک افتاده زمین
رفتم طرفش
ا.ت:جونگوک چیشده(نگرانی)
کوک آروم چشاشو باز میکنه
کوک:چ چی شده(با حالت مستی)
ا.ت:این چه وضعشه چرا اینکارو کردی
کوک:بخاطر تو
P18
ا.ت:بله
اجوما:دخترم
ا.ت:اجوما تویی
اجوما:بله دخترم فقط خودتون زود عمارت برسونید
ا.ت:چرا چیشده
اجوما:ارباب
ا.ت:جونگوک چی
اجوما:ارباب حالشون خوب نیست ماهم نمی تونیم کاری بکنیم
ا.ت:باشه الان میام
و قطع میکنه
ا.ت توی ذهنش:یعنی بخاطر اینکه من وارث شدم اینشکلی شده؟
میخواستم برم که تهیونگ گفت
تهیونگ:کجا
ا.ت:جونگوک حالش خوب نیست باید برم
ته:باشه بزار منم بیام
و منو تهیونگ باهم با ماشین تهیونگ به سمت عمارت رفتیم
۳۰ مین بعد
رسیدیم من از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل عمارت و پشت سرم تهیونگ میومد رفتم داخل که دیدم چراغای عمارت همه خاموشه چراغ قوه گوشیمو روشن کردم و رفتم لامپ هارو روشن گردم که دیدم روی زمین کلی بطری سوجو داشتم میرفتم که دیدم کوک افتاده زمین
رفتم طرفش
ا.ت:جونگوک چیشده(نگرانی)
کوک آروم چشاشو باز میکنه
کوک:چ چی شده(با حالت مستی)
ا.ت:این چه وضعشه چرا اینکارو کردی
کوک:بخاطر تو
۱۶.۲k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.