p10
♣{وقتی هوشیار نبودی}♣
*جونگکوک ویو
کارام تموم شد و برگشتم عمارت
+ا/ت من اومدم
ولی صدایی نشنیدم
+ا/تتت
~ارباب خانم خوابیدن
+عه باشه میتونی بری
رفتم توی اتاق و دیدم به کیوت ترین حالت ممکن خوابیده رفتم بالا سرش و ناخداگاه دیدم دارم موهاشو نوازش میکنم من چم شده چرا وقتی میبینمش نمیتونم خودمو کنترل کنم چرا همش میخوامش چرا میخوام بهترینمو بهش نشون بدم چرا میخوام همش لبخند بزنه چرا
یهو دیدم داره کم کم چشماشو باز میکنه
*ا/ت ویو
با نوازش های دست یکی از خواب بیدار شدم و دیدم جونگکوک داره موهامو نوازش میکنه دلم میخواست هر ثانیه اینکارو انجام بده خیلی حس خوبی داشت
+بیب بیدار شو
_هوم برگشتی(خواب الود)
+اره بیب دلم برات تنگ شده بود
_منم بدون تو اینجا سوتو کوره
+(لبخند)گرسنت نیست؟
_چرا خیلی
+پس پاشو بریم شام بخوریم
_یوهووو پیش به سوی غذا
+(خنده خرگوشی) شکمو
*جونگکوک ویو
ا/ت رفت من موندم که لباسمو عوض کنم
که یهو پیامک از طرف بابام اومد
(علامت بابای کوک ~)
~کوک دختره امادست
چی باید میگفتم، باید بگم عاشقش شدم یا برم دنبال یه دختره دیگه بگردم هوففف
+پدر زمان میخوام
~عجله کن مشتریامون دختره رو میخوان
+باشه
گوشیو پرت کردم رو تخت
+هوففف چیکار کنم
_کوک عزیزم بیا دیگه
+اومدم پرنسمم
*ا/ت ویو
جونگکوک اومد پایینو شروع کردیم به غذا خوردن بینمون سکوت بود این اذیتم میکرد پس شروع کردم
_جونگکوک
+هوم
_قرار بود گیم بازی کنیم
+اره شامو خوردیم بازی میکنیم
_ایولل
+(لبخند)
شامو خوردیمو رفتیم سر pc5
_کوک ببین جرزنی نکنی ها
+من جرزنی کنم! عمرا من با یه حرکت دستم تورو میبازونم
_خواهیم دید
_شرطی بازی کنیم؟
+اره کیفش به همینه
_اوک، اگه من بردم باید بریم شهربازی کلی وسایل سوار شیم
+باشه و اگه من بردم
اومد دم گوشمو گفت
+یه روز درمیون باید س.ک.س داشته باشیم
چون از خودم مطمئن بودم که میبرم گفتم باشه
دست اول کوک برد قرار شد ۵ دست بازی کنیم
دست دوم من بردم
دست سوم کوک چهارم و پنجمم کوک برد
_لعنتی
+هه چیشد تو که گفتی استاد بازیم
_قبول نیست
+عه نه دیگه من بردم شرطامونم که گفته بودیم هردو طرفم تایید کردیم پس جای بحث باقی نمیمونه
_هعیی
یهو دیدم کوک... (یو هاهاها خماریی)
ادامه دارد..
شرطا:
۷لایک
۱۰کامنت✨
چونکه خیلی زود شرطا رو رسوندید
وسط هفته هم اگه شرطا رسید
فقط این فیک رو ادامه میدم
*جونگکوک ویو
کارام تموم شد و برگشتم عمارت
+ا/ت من اومدم
ولی صدایی نشنیدم
+ا/تتت
~ارباب خانم خوابیدن
+عه باشه میتونی بری
رفتم توی اتاق و دیدم به کیوت ترین حالت ممکن خوابیده رفتم بالا سرش و ناخداگاه دیدم دارم موهاشو نوازش میکنم من چم شده چرا وقتی میبینمش نمیتونم خودمو کنترل کنم چرا همش میخوامش چرا میخوام بهترینمو بهش نشون بدم چرا میخوام همش لبخند بزنه چرا
یهو دیدم داره کم کم چشماشو باز میکنه
*ا/ت ویو
با نوازش های دست یکی از خواب بیدار شدم و دیدم جونگکوک داره موهامو نوازش میکنه دلم میخواست هر ثانیه اینکارو انجام بده خیلی حس خوبی داشت
+بیب بیدار شو
_هوم برگشتی(خواب الود)
+اره بیب دلم برات تنگ شده بود
_منم بدون تو اینجا سوتو کوره
+(لبخند)گرسنت نیست؟
_چرا خیلی
+پس پاشو بریم شام بخوریم
_یوهووو پیش به سوی غذا
+(خنده خرگوشی) شکمو
*جونگکوک ویو
ا/ت رفت من موندم که لباسمو عوض کنم
که یهو پیامک از طرف بابام اومد
(علامت بابای کوک ~)
~کوک دختره امادست
چی باید میگفتم، باید بگم عاشقش شدم یا برم دنبال یه دختره دیگه بگردم هوففف
+پدر زمان میخوام
~عجله کن مشتریامون دختره رو میخوان
+باشه
گوشیو پرت کردم رو تخت
+هوففف چیکار کنم
_کوک عزیزم بیا دیگه
+اومدم پرنسمم
*ا/ت ویو
جونگکوک اومد پایینو شروع کردیم به غذا خوردن بینمون سکوت بود این اذیتم میکرد پس شروع کردم
_جونگکوک
+هوم
_قرار بود گیم بازی کنیم
+اره شامو خوردیم بازی میکنیم
_ایولل
+(لبخند)
شامو خوردیمو رفتیم سر pc5
_کوک ببین جرزنی نکنی ها
+من جرزنی کنم! عمرا من با یه حرکت دستم تورو میبازونم
_خواهیم دید
_شرطی بازی کنیم؟
+اره کیفش به همینه
_اوک، اگه من بردم باید بریم شهربازی کلی وسایل سوار شیم
+باشه و اگه من بردم
اومد دم گوشمو گفت
+یه روز درمیون باید س.ک.س داشته باشیم
چون از خودم مطمئن بودم که میبرم گفتم باشه
دست اول کوک برد قرار شد ۵ دست بازی کنیم
دست دوم من بردم
دست سوم کوک چهارم و پنجمم کوک برد
_لعنتی
+هه چیشد تو که گفتی استاد بازیم
_قبول نیست
+عه نه دیگه من بردم شرطامونم که گفته بودیم هردو طرفم تایید کردیم پس جای بحث باقی نمیمونه
_هعیی
یهو دیدم کوک... (یو هاهاها خماریی)
ادامه دارد..
شرطا:
۷لایک
۱۰کامنت✨
چونکه خیلی زود شرطا رو رسوندید
وسط هفته هم اگه شرطا رسید
فقط این فیک رو ادامه میدم
۱۴.۹k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.