شاهزاده ی کتاب

#شاهزاده_ی_کتاب
P=13
* میشه بیاید یه لحظه
+ بله چرا که نه
* میگم میشه امشب یه شام بخوریم
+ ب..بله فقط برای چی
* میخوام راجب عمل یونا باهاتون حرف بزنم
+ فقط تهیونگم بیاد
* نه
+ باشه فقط ساعت
* ساعت ۱۰ میام دنبالتون
+ اوکی ولی نیازی نیست بیاید دنبالم
* نه نه مشکلی نیست اوکی پس فعلا بای
- کجا بودی
+ هیچی راجب عمل یونا صحبت کردیم
- میگم میای امشب بریم بیرون شام
+ ا.آ.آ. نمیشه
- خب ....... مشکلش چیه
+ اینکه من امروز میخوام با یکی از دوستام برم شام بیرون
- خب منم میام
+ نمیشه اکیپ دخترونس
- اووووووووفففففف اوککک
+ تو یونا رو ببر خونه منم میرم خونمون
- اوک بای
+ بابای
+ رسیدم خونه
( علامت مامان هیون ÷ )
÷ دختر اون روز یکی ترو دزدید کی بود
+ مامان ببین برات توضیح فقط من امشب با دوستام شام میخوایم بریم بیرون مشکلی نیست
÷ نه
+ اوکی پس بای من میرم آماده شم
یه دوش ۱۰ مینی گرفتم موهام خشک کردم دمب اسبی بستم یه رژ قرمز زدم یه رژگونه ی زرشکی و خط چشم ریمل و..... اکسوری انداختم
یه دامن چرم مشکی و به شومیز سفید با یه پالتوی مشکی و زیبا که خیلیییی گوگولیه و بوت های بلند و پاشنه بلندمو پوشیدم ولی از حق نگزریم دکتره خیلیییییی جذابه دقیقا کیس موردعلاقمه ولی خب تهیونگ اوفففف بسه دیگه هیون چرت نگو آخه با دکتر خیلی خنده داره آماده شدم و یه خورده منتظر بودم که دکتر پیام داد
* بیا پایین
+ رفتم پایین نشستم داخل ماشین و راه افتادیم و رسیدیم به بار موردنظرمون
وارد شدیم که دیدم تهیونگی که با کلی دختر های مو بلوند و.... داره خوش میگذرونه نشسته روی صندلی . به دکتر ‌گفتم
+ الان میام شما اونجا بشینید
* اوکی اتفاقی افتاده
+ نههه
* اوکی
+ رفتم نزدیک و ........
خماررررررررررر تا فردا خمارررررررر😈🤌🏻🌚
(آخه آدم به این بخشندگی دیدین اسمم اد هیون عه بعد خلاصه همین) #اد_هیون
شرایط🧶🧩
⁴ لایک🧶🧩
² ‌کامنت🧶🧩