سناریو درخواستی:)
وقتی بهت خیانت کردن و مافیا بودن و چند سال بعد همو میبینید و ملکه مافیاشدی و خیلی پول دار و دختره فقط بخاطر پول میخواستشون...
نامجون:"با خودش درمورد تو حرف میزنه"
-چطور تونستم از دستش بدم؟"لبخند تلخ"
جین:"یاد روزای خوبتون میوفته که باهم میساختین"
"ولی الان چی؟ الان زندگیش سرد و تاریکه:)"
یونگی:"اروم حرف میزنه ولی روش نمیشه بیاد پیشت"
-خیلی زیبا تر و خانوم تر شدی.. کی وقت کردی به این قدرت برسی خانوم مین؟"لبخند بغض دار"
جیهوپ:"داخل یه مراسم بودید که همه ی مافیا ها اونجا بودن"
-"غرورشو میشکنه و نزدیکت میشه و به شونت دست میزنه تا برگردی"
-سلام اتت.. دلم برات تنگ شده بود"لبخند صمیمی"
+عاا.. ببخشید، من شمارو میشناسم؟"تعجب"
-"کمی مکث میکنه"
-اوم.. معذرت میخوام اشتباه گرفتم.."بغض"
-"اروم اروم ازت دور میشه و بدون اینکه کسی ببینه اشک میریزه"
جیمین:"همش بهت زل زده و زیر نظر دارتت"
"یه مرد بهت نزدیک میشه تا ازت سوء استفاده کنه"
-"میخواست بلند شه تا بیاد و حساب مرد رو بزاره کف دستش ولی با چیزی که دید نشست سر جاش"
"اون داشت میدید که فرشته کوچولوش چقدر بزرگ شده و الان از خودش دفاع میکنه و نیاز به هیچ مردی نداره:)"
تهیونگ:"تو مراسم خاک سپاری پدربزرگ تهیونگ بودید که اونم مافیا بود"
"برات یه نامه مینویسه و میده یکی از بادیگارداش به دستت برسسونه"
-"داخل نامه نوشته:ما هنوز باهم دوستیم نه؟"
"چند مین بعد جوابت به دستش میرسه:یس بیبی بوی.. شاید تو تنهام گزاشته باشی ولی من هنوز به عنوان دوست میبینمت.."
"و اون نامه میشه دلیل امیدوار شدن دوباره تهیونگ به تو:)"
جونگکوک:"هر دوتون بهم زل زده بودین"
-"خیلی سریع پاشد و اومد کنارت.."
-بیبی گرل؟ نظرت چیه برگردیم به همون جای قبلیمون؟
+جای قبلیمون؟ من هنوز اونجام.. تو رفتی
-و اگه برگردم؟
+خوش اومدی:)
در انتظار کمی حمایت:)
نامجون:"با خودش درمورد تو حرف میزنه"
-چطور تونستم از دستش بدم؟"لبخند تلخ"
جین:"یاد روزای خوبتون میوفته که باهم میساختین"
"ولی الان چی؟ الان زندگیش سرد و تاریکه:)"
یونگی:"اروم حرف میزنه ولی روش نمیشه بیاد پیشت"
-خیلی زیبا تر و خانوم تر شدی.. کی وقت کردی به این قدرت برسی خانوم مین؟"لبخند بغض دار"
جیهوپ:"داخل یه مراسم بودید که همه ی مافیا ها اونجا بودن"
-"غرورشو میشکنه و نزدیکت میشه و به شونت دست میزنه تا برگردی"
-سلام اتت.. دلم برات تنگ شده بود"لبخند صمیمی"
+عاا.. ببخشید، من شمارو میشناسم؟"تعجب"
-"کمی مکث میکنه"
-اوم.. معذرت میخوام اشتباه گرفتم.."بغض"
-"اروم اروم ازت دور میشه و بدون اینکه کسی ببینه اشک میریزه"
جیمین:"همش بهت زل زده و زیر نظر دارتت"
"یه مرد بهت نزدیک میشه تا ازت سوء استفاده کنه"
-"میخواست بلند شه تا بیاد و حساب مرد رو بزاره کف دستش ولی با چیزی که دید نشست سر جاش"
"اون داشت میدید که فرشته کوچولوش چقدر بزرگ شده و الان از خودش دفاع میکنه و نیاز به هیچ مردی نداره:)"
تهیونگ:"تو مراسم خاک سپاری پدربزرگ تهیونگ بودید که اونم مافیا بود"
"برات یه نامه مینویسه و میده یکی از بادیگارداش به دستت برسسونه"
-"داخل نامه نوشته:ما هنوز باهم دوستیم نه؟"
"چند مین بعد جوابت به دستش میرسه:یس بیبی بوی.. شاید تو تنهام گزاشته باشی ولی من هنوز به عنوان دوست میبینمت.."
"و اون نامه میشه دلیل امیدوار شدن دوباره تهیونگ به تو:)"
جونگکوک:"هر دوتون بهم زل زده بودین"
-"خیلی سریع پاشد و اومد کنارت.."
-بیبی گرل؟ نظرت چیه برگردیم به همون جای قبلیمون؟
+جای قبلیمون؟ من هنوز اونجام.. تو رفتی
-و اگه برگردم؟
+خوش اومدی:)
در انتظار کمی حمایت:)
۱۴.۱k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.