فیک shadow of death پارت¹⁷
لونا « همه توی عمارت به جنب و جوش اوفتاده بودن خب البته اگه ارباب قبول میکرد خانم نرسیده میشد بانوی عمارت.....نمیتونستم حالم رو درک کنم.....حس میکردم چیزی روی قلبم سنگینی میکنه......اومدم برم توی حیاط که یه دختر اومد داخل....از طرز پوشش خوشم نیومد...لباسش زیادی باز بود و نگاه تحقیر آمیزی به من کرد....بهش توجه نکردم و اومدم از کنارش رد بشم که دستم رو گرفت و گفت
ربکا « هوششش...به شماها یاد ندادن به اربابتون احترام بزارید....باید به جیمین بگم ادبت کنه
لونا « این عمارت فقط یه ارباب داره اونم آقای پارکه....اصلا تو کی هستی؟
ربکا « بانوی این عمارت...چوی ربکا
لونا « پس این همون سوگلی نامادری جیمینه....دستم رو از توی دستش کشیدم و گفتم « به جهنم...تو عددی نیستی که بخوام بهت احترام بزارم....اومد بزنه توی صورتم که دستش رو گرفتم و پیچوندم...
ربکا « دختره ی وحشی...هوی با شمام هام بیاین این وحشی رو ببرین ادبش کنید....
لونا « کسی سمت من نیومد چون دست چپ ارباب بودم و فعلا میترسیدن ارباب دعواشون کنه.....نه بابا قدرتم چیز باحالیه ها.....بزار برسی بعدش خودتو بانوی عمارت اعلام کن...
ربکا « خونم به جوش اومده بود چطور این دختر حقیر جرعت میکرد منو تحقیر کنه.....پشتش رو کرد و داشت میرفت نمیتونستم بزارم همین جوری بره برای همین دویدم دنبالش و هولش دادم....اما فکر نمیکردم با سر بخوره توی گلدون شیشه ای کنار در....
لونا « پوزخندی بهش زدم و برگشتم اما اون ربکای عوضی اومد و هولم داد و با سر رفتم توی گلدون شیشه ای و گرمی خون رو روی صورتم حس کردم و قدرت اینکه از سر جام بلند شم رو نداشتم و کم کم داشتم بیهوش میشدم که صدای ارباب و تهیونگ رو شنیدم
تهیونگ « جیمین به خودش اومده بود و داشتیم توی اتاق با هم صحبت میکردیم که یهو صدای جیغ اومد..نگاهی به جیمین کردم و سریع بلند شدیم رفتیم بیرون....وقتی رفتیم توی سالن خدمه همه جمع شده بود و با دیدن جیمین اومدن کنار و میتونم بگم با دیدن لونا که غرق خون بود رنگ از صورتم پرید...
جیمین « نه...لون....لوناااا..تهیونگ برو جیهوپ رو خبر کن سریععععع.....چه غلطی کردی ربکا....دعا کن اتفاق بدی براش نیفته... لونا رو بغل کردم و بردمش توی اتاقش.....با استرس داشتم توی اتاق قدم میزدم که جیهوپ اومد و سریع رفت سراغ لونا....
جیهوپ « اینجا چه خبره کی این بلا رو سر لونا اورده
جیمین « حالش خوب میشه؟
جیهوپ « ضربه شدید نبوده اما اگه قدرت بیشتری داشت مطمئن باش ضربه مغزی میشد.....خیلی آروم خون روی صورتش رو پاک کردم و باند پیچیش کردم....جیمین زود بهوش میاد اما سر درد و سر گیجه شدیدی به خاطر این ضربه داره.....
جیمین « چشمام روی هم گذاشتم و نفس عمیقی کشیدم....لازم تحت مراقبت باشه؟
جیهوپ « امروز رو آره
ربکا « هوششش...به شماها یاد ندادن به اربابتون احترام بزارید....باید به جیمین بگم ادبت کنه
لونا « این عمارت فقط یه ارباب داره اونم آقای پارکه....اصلا تو کی هستی؟
ربکا « بانوی این عمارت...چوی ربکا
لونا « پس این همون سوگلی نامادری جیمینه....دستم رو از توی دستش کشیدم و گفتم « به جهنم...تو عددی نیستی که بخوام بهت احترام بزارم....اومد بزنه توی صورتم که دستش رو گرفتم و پیچوندم...
ربکا « دختره ی وحشی...هوی با شمام هام بیاین این وحشی رو ببرین ادبش کنید....
لونا « کسی سمت من نیومد چون دست چپ ارباب بودم و فعلا میترسیدن ارباب دعواشون کنه.....نه بابا قدرتم چیز باحالیه ها.....بزار برسی بعدش خودتو بانوی عمارت اعلام کن...
ربکا « خونم به جوش اومده بود چطور این دختر حقیر جرعت میکرد منو تحقیر کنه.....پشتش رو کرد و داشت میرفت نمیتونستم بزارم همین جوری بره برای همین دویدم دنبالش و هولش دادم....اما فکر نمیکردم با سر بخوره توی گلدون شیشه ای کنار در....
لونا « پوزخندی بهش زدم و برگشتم اما اون ربکای عوضی اومد و هولم داد و با سر رفتم توی گلدون شیشه ای و گرمی خون رو روی صورتم حس کردم و قدرت اینکه از سر جام بلند شم رو نداشتم و کم کم داشتم بیهوش میشدم که صدای ارباب و تهیونگ رو شنیدم
تهیونگ « جیمین به خودش اومده بود و داشتیم توی اتاق با هم صحبت میکردیم که یهو صدای جیغ اومد..نگاهی به جیمین کردم و سریع بلند شدیم رفتیم بیرون....وقتی رفتیم توی سالن خدمه همه جمع شده بود و با دیدن جیمین اومدن کنار و میتونم بگم با دیدن لونا که غرق خون بود رنگ از صورتم پرید...
جیمین « نه...لون....لوناااا..تهیونگ برو جیهوپ رو خبر کن سریععععع.....چه غلطی کردی ربکا....دعا کن اتفاق بدی براش نیفته... لونا رو بغل کردم و بردمش توی اتاقش.....با استرس داشتم توی اتاق قدم میزدم که جیهوپ اومد و سریع رفت سراغ لونا....
جیهوپ « اینجا چه خبره کی این بلا رو سر لونا اورده
جیمین « حالش خوب میشه؟
جیهوپ « ضربه شدید نبوده اما اگه قدرت بیشتری داشت مطمئن باش ضربه مغزی میشد.....خیلی آروم خون روی صورتش رو پاک کردم و باند پیچیش کردم....جیمین زود بهوش میاد اما سر درد و سر گیجه شدیدی به خاطر این ضربه داره.....
جیمین « چشمام روی هم گذاشتم و نفس عمیقی کشیدم....لازم تحت مراقبت باشه؟
جیهوپ « امروز رو آره
۷۷.۵k
۱۸ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.