رمان عشق یا خانواده پارت ۲

معلم : خودتو لطفا معرفی کن
۰۰۰:سلام ( کسایی که اسم هاشون معلوم نیست رو سه تا صفر میزارم ) من جئون جانگکوک هستم . لطفا هوامو داشته باشین
که دیدم میری داره با ذوق به اون پسره نگاه میکنه به میری گفتم:
ا/ت: میری چته ؟ انقدر باذوق داری بهش نگاه میکنی
میری : ا/ت آخه ببین چقدر جذابه
ا/ت: میخوای بری مخشو بزنی ؟!
میری : آرع (چقدر خر ذوق شد) بزار معلم بره بد
ا/ت: اوکی
"ویو بعد از رفتن معلم "
میری :ا/ت
ا/ت :چته ؟ زهرم ترکید
میری : پاشو بریم مخ پسره رو بزنیم
ا/ت: من چرا بیام ؟
میری : خودت گفتی کمکم میکنی
ا/ت: اوکی بریم
"ویو کوک"
نشسته بودم که دوتا دختر اومدن کنارم . یکی ظاهر جدی و سرد داشت اون یکی هم ظاهر مهربون وبا ذوق داشت نگام میکرد
میری : سلام
ا/ت: سلام(جدی )
کوک : چی میخوایید
میری : میشه با ما دوست شید ؟
کوک : چرا باید با شما دوتا دختر دوست شم
میری : ا/ت تو بهش بگو !!
ا/ت: چرا من بگم ؟
میری : عع بگو دیگه ، بگو که تنها ما دخترا نیستیم تو اکیپمون پسر هم داریم
ا/ت : اوکی آقای کو...( حرفشو تموم نکرده بود )
میری : صبر کن ، بهش بگو من از اون خوشم میا ولی مستقیم نگی ها من میگم
ا/ت : اوکی ... آقای کوک تنها ما دخترا نیستم بلکه تو اکیپمون پسر هم داریم
میری : آفرین همین جوری پیش برو فایتینگ ( به زبان کره‌ای یعنی موفق باشی )
ا/ت : اممممم... دوستم میگه که من از تو خوشم میاد واسه همین با ما دوست شو (اشاره به میری )
میری :ا/ت میکشمت (عصبانی)
کوک : باشه باشه !! با شما دوست میشم فقط چون میخوام ببینم اکیپتون چند نفرن ( با خنده )
راستش از اون دختره ......
ادامه دارد