ادامه درخواستی هوانگ این یوپ
یکی به در زد و اومد تو دکتر بود
@ببخشید که مزاحم شدم اومدم بگم که میتونید مرخص شید
*م...مرسی
دکتر رفت
*عزیزم من برم کار های ترخیص رو انجام بدم
^باشه
ویو ا.ت
خیلی خوشحالم رابطه ام با عشقم خوب شده
بلاخره شد درست شد هووورااااا
ویو این یوپ
رابطه مون رو درست کردم
بلاخره تونستم علاقه ام رو نشون بدم
رفتم کارای ترخیص رو انجام دادم و رفتم پیشش
*عزیزم ...بریم
^اره
*بزار کمک کنم بلند شی
^وا مگه فلج شدم
*نه خدانکنه...ولی اگه سرت گیج بره چی
^نمیره نترس
*هییس...بزار کمکت کنم
^باشه
بلند شدم و رفتیم توی ماشین
رسیدیم خونه و رفتیم داخل
*عزیزم دیر وقته بیا بریم بخوابی خسته ای
^باشه
رفتیم روی تخت
اولین بارم بود میخواستم بغلش بخوابم
^چیزه...من بیام...بغلت
*اره...بیا
^خب...
*بیا دیگه (خنده)خجالت نکش
^باشه
رفتم روی تخت
^الان...
یهو کمرت رو گرفت و خوابوندت پیشش و سرت رو گذاشت روی سینش
بغلت کرد و خوابیدی
صبح
از خواب بیدار شدی و دیدی این یوپ داره بهت نگاه میکنه
لبخندی زدی
^صبح بخیر
*صبح تو هم بخیر قشنگم
بلند شو بریم صبحانه بخوریم
رفتید پایین و دیدی صبحانه حاضره
^اینا کار تو
*اره
^وای مرسییی
و رفتی بغلش کردی
صبحانه خوردید و رفتین فیلم ببینید
فیلم پنت هاوس رو گذاشتی و دیدین
^میدونی
*چیو
^اینو که دلم میخواست همیچین لحظه هایی رو با هم تجربه کنیم
*قربونت برم...منم همینطور
قول میدم آنقدر برات خوب باشم به فکر فرار به سرت نزنه
لبخندی زدی
این یوپ صورتش رو بهت نزدیک کرد و بوسه ای طولانی به لبت زد
(۵ سال بعد)
........
پایان این پارت ۹🤎🤌
پارت بعد پارت آخره😉
@ببخشید که مزاحم شدم اومدم بگم که میتونید مرخص شید
*م...مرسی
دکتر رفت
*عزیزم من برم کار های ترخیص رو انجام بدم
^باشه
ویو ا.ت
خیلی خوشحالم رابطه ام با عشقم خوب شده
بلاخره شد درست شد هووورااااا
ویو این یوپ
رابطه مون رو درست کردم
بلاخره تونستم علاقه ام رو نشون بدم
رفتم کارای ترخیص رو انجام دادم و رفتم پیشش
*عزیزم ...بریم
^اره
*بزار کمک کنم بلند شی
^وا مگه فلج شدم
*نه خدانکنه...ولی اگه سرت گیج بره چی
^نمیره نترس
*هییس...بزار کمکت کنم
^باشه
بلند شدم و رفتیم توی ماشین
رسیدیم خونه و رفتیم داخل
*عزیزم دیر وقته بیا بریم بخوابی خسته ای
^باشه
رفتیم روی تخت
اولین بارم بود میخواستم بغلش بخوابم
^چیزه...من بیام...بغلت
*اره...بیا
^خب...
*بیا دیگه (خنده)خجالت نکش
^باشه
رفتم روی تخت
^الان...
یهو کمرت رو گرفت و خوابوندت پیشش و سرت رو گذاشت روی سینش
بغلت کرد و خوابیدی
صبح
از خواب بیدار شدی و دیدی این یوپ داره بهت نگاه میکنه
لبخندی زدی
^صبح بخیر
*صبح تو هم بخیر قشنگم
بلند شو بریم صبحانه بخوریم
رفتید پایین و دیدی صبحانه حاضره
^اینا کار تو
*اره
^وای مرسییی
و رفتی بغلش کردی
صبحانه خوردید و رفتین فیلم ببینید
فیلم پنت هاوس رو گذاشتی و دیدین
^میدونی
*چیو
^اینو که دلم میخواست همیچین لحظه هایی رو با هم تجربه کنیم
*قربونت برم...منم همینطور
قول میدم آنقدر برات خوب باشم به فکر فرار به سرت نزنه
لبخندی زدی
این یوپ صورتش رو بهت نزدیک کرد و بوسه ای طولانی به لبت زد
(۵ سال بعد)
........
پایان این پارت ۹🤎🤌
پارت بعد پارت آخره😉
۵.۰k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.