پارت ۵🖤🍷✨
پارت ۵🖤🍷✨
که یادم افتاد نباید میزدمش فورا رفتم پیشش
داشت گریه میکرد و نفسش بالا نمیومد
تصمیم گرفتم که ولش کنم
ا.ت ویو
نمیدونم چرا جیمین گفت میتونم برم
گفت ولی ۱سال بعد دوباره میارتم اینجا
منم وقتی آزاد شدم فوری رفتم ایستگاه پلیس
و جیمین رو او دادم
جیمین رو دست گیر کردن
پایان فلش بک
الان میدونم جیمین بد جور از دستم عصبانیع و ممکنه بکشتم 😨......
(ا.ت قراره بد بختت کنم 🗿✌🏻)
شرط نداریم ✅
بای
که یادم افتاد نباید میزدمش فورا رفتم پیشش
داشت گریه میکرد و نفسش بالا نمیومد
تصمیم گرفتم که ولش کنم
ا.ت ویو
نمیدونم چرا جیمین گفت میتونم برم
گفت ولی ۱سال بعد دوباره میارتم اینجا
منم وقتی آزاد شدم فوری رفتم ایستگاه پلیس
و جیمین رو او دادم
جیمین رو دست گیر کردن
پایان فلش بک
الان میدونم جیمین بد جور از دستم عصبانیع و ممکنه بکشتم 😨......
(ا.ت قراره بد بختت کنم 🗿✌🏻)
شرط نداریم ✅
بای
۳.۳k
۰۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.