توکیو پارت ۱۷
توکیو پارت ۱۷
از دید چیفو
میکو : چیفووووووووو ( با خنده )
چیفو : سلام میکو
چقدر تو این لباس خشگل شده خیلی بهش میاد دستشو گرفتم
چیفو : خوشکل شدی میکو
میکو : جدا اخه حس میکنم زیاد بهم نمیاد
چیفو : حست مسخرس چون عالی شدی
وقتی داشتیم میرفتیم میکو چشمش به قرفه
عروسک فروشی بود خط نگاهشو نگاه کردم که دیدم داره به عروسک خرگوش نگاه میکنه
چیفو : میخوایش
میکو : چیو ( مثل سگ دروغ میگه و میدونه که چیو مرگه)
چیفو : خودت میدونی چیو میگم
از دید میکو
میدونم چیو میگه ولی من عادت ندارم کسی جز مایکی برام چیزی بخره وقتی گفت میدونه یکم خجالت کشیدم
میکو : ن...نه نیازی نیست
چیفو : چرا قرمز شدی
وقتی اینو گفت بشتر خجالت کشیدم
میکو : ه......هیچی
منم دستشو گرفتم تا خواستم بریم چیفو دستمو گرفت و برد سمت غرقه تیر اندازی که خرگوشو داد
چیفو : یه توپ بدید
چیفو توپو گرفت و زدش به هدف چقدر تیر اندازیش خوبه ولی اون هدف نیوفتاد
چیفو : یه توپ دیگه
میکو : نیازی نیست
چیفو : دست دخترم دوسش داره باید بگیرمش
وقتی اینو گفت =🍅
چیفو اینو پرتاب کرد و هدف اوفتاد چیفو پرید بالا
چیفو : ارهههههه
و فروشنده که برگاش ریخته بود
چیفو عروسکو گرفت
چیفو : این همونیه که میخواستی
میکو : اره ممنونننننن ( بغل کردن چیفو)
چیفو =🍅
چیفو : خواهش ( خیلی اروم )
داشتیم میرفتیم که مایکی که با تاکه بود رو دیدم خیلی بامزه شده بود اصلا شبه جلسه قبلی نیست
فلش یک به جلسه بعداز خوب شدن میکو
مایکی : به احتمال زیاد ما برای دومین بار با والهالا مبارزه میکنیم ولی حواستونو جمع کنین
پایان فلش بک
باید حواسمو جمع کنم تا اتفاقی نیوفته نمیخوام خوشحالیشون گذری باشه
میکو : مایکییییییییییییی( با خنده )
بهو بعد از صدازدن مایکی از بین جمعیت یه پسر مو ابی با یه دختر مو صورتی ( هاکای و یوزوها ) میتسو و خواهر کوچولو هاش و یه پسر مو ابی و صورتی ( انگری و اسمایلی اسم اصلیشون یادم نیست 😁 ) یه پسر با مو های سیاه و زری ( کازو ) و دراکن اومدن
دراکن : اینجا چه خبره چرا ایقدر سرو صدا میکنی میکو
پسر صورتیه : نکنه دوا شده اخ جون ( با همون قیافه ی خندون)
پسر مو ابیه : نکنه کسی صدمه دیده ( با همون قیافه ی عصبانیش)
پسر مو سیاه زرده : چه شده اینقدر اوه دراکن مایکی
پسر مو ابیه ( هاکای ) : چی تاکا تو اینجایی
دختر مو صورتیه : اره اینجاس بقیه رو نمیبینی
وقتی داشتن حرف مزدن سریع رفتم سمت مایکی و بغلش کردم
میکو : سلا داداشی دورایاکی میخوای بیا بریم بخریم
نمیدونم چرا همه دارن به من نگاه میکنن
پسر مو صورتی : نگفته بودی خواهر داری
دختر مو صورتیه : وای یه دختر چی داداش یعنی اون خواهر مایکیه
از بغل مایکی بیرون اومدم
میکو : اره من خواهر مایکیم تو دسته دومم
دختر مو صورتی : چی عضو تومانی
از دید چیفو
میکو : چیفووووووووو ( با خنده )
چیفو : سلام میکو
چقدر تو این لباس خشگل شده خیلی بهش میاد دستشو گرفتم
چیفو : خوشکل شدی میکو
میکو : جدا اخه حس میکنم زیاد بهم نمیاد
چیفو : حست مسخرس چون عالی شدی
وقتی داشتیم میرفتیم میکو چشمش به قرفه
عروسک فروشی بود خط نگاهشو نگاه کردم که دیدم داره به عروسک خرگوش نگاه میکنه
چیفو : میخوایش
میکو : چیو ( مثل سگ دروغ میگه و میدونه که چیو مرگه)
چیفو : خودت میدونی چیو میگم
از دید میکو
میدونم چیو میگه ولی من عادت ندارم کسی جز مایکی برام چیزی بخره وقتی گفت میدونه یکم خجالت کشیدم
میکو : ن...نه نیازی نیست
چیفو : چرا قرمز شدی
وقتی اینو گفت بشتر خجالت کشیدم
میکو : ه......هیچی
منم دستشو گرفتم تا خواستم بریم چیفو دستمو گرفت و برد سمت غرقه تیر اندازی که خرگوشو داد
چیفو : یه توپ بدید
چیفو توپو گرفت و زدش به هدف چقدر تیر اندازیش خوبه ولی اون هدف نیوفتاد
چیفو : یه توپ دیگه
میکو : نیازی نیست
چیفو : دست دخترم دوسش داره باید بگیرمش
وقتی اینو گفت =🍅
چیفو اینو پرتاب کرد و هدف اوفتاد چیفو پرید بالا
چیفو : ارهههههه
و فروشنده که برگاش ریخته بود
چیفو عروسکو گرفت
چیفو : این همونیه که میخواستی
میکو : اره ممنونننننن ( بغل کردن چیفو)
چیفو =🍅
چیفو : خواهش ( خیلی اروم )
داشتیم میرفتیم که مایکی که با تاکه بود رو دیدم خیلی بامزه شده بود اصلا شبه جلسه قبلی نیست
فلش یک به جلسه بعداز خوب شدن میکو
مایکی : به احتمال زیاد ما برای دومین بار با والهالا مبارزه میکنیم ولی حواستونو جمع کنین
پایان فلش بک
باید حواسمو جمع کنم تا اتفاقی نیوفته نمیخوام خوشحالیشون گذری باشه
میکو : مایکییییییییییییی( با خنده )
بهو بعد از صدازدن مایکی از بین جمعیت یه پسر مو ابی با یه دختر مو صورتی ( هاکای و یوزوها ) میتسو و خواهر کوچولو هاش و یه پسر مو ابی و صورتی ( انگری و اسمایلی اسم اصلیشون یادم نیست 😁 ) یه پسر با مو های سیاه و زری ( کازو ) و دراکن اومدن
دراکن : اینجا چه خبره چرا ایقدر سرو صدا میکنی میکو
پسر صورتیه : نکنه دوا شده اخ جون ( با همون قیافه ی خندون)
پسر مو ابیه : نکنه کسی صدمه دیده ( با همون قیافه ی عصبانیش)
پسر مو سیاه زرده : چه شده اینقدر اوه دراکن مایکی
پسر مو ابیه ( هاکای ) : چی تاکا تو اینجایی
دختر مو صورتیه : اره اینجاس بقیه رو نمیبینی
وقتی داشتن حرف مزدن سریع رفتم سمت مایکی و بغلش کردم
میکو : سلا داداشی دورایاکی میخوای بیا بریم بخریم
نمیدونم چرا همه دارن به من نگاه میکنن
پسر مو صورتی : نگفته بودی خواهر داری
دختر مو صورتیه : وای یه دختر چی داداش یعنی اون خواهر مایکیه
از بغل مایکی بیرون اومدم
میکو : اره من خواهر مایکیم تو دسته دومم
دختر مو صورتی : چی عضو تومانی
۵.۲k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.