فیک آیدل خون آشام من
بچه ها ببخشید دیر شد❤️🩹
پارت7:
فلش بک بهزمانی که ات ا، شرکت میره بیرون:
ویو سوآ:ات رفت و منم رفتن پیش آجوما تا کارها و قوانین رو بهم بگه.
حرف های آجوما:ببین دخترم همون طور که فهمیدین ما اینجا لوازم آرایشی درست میکنیم ولی نه لوازم آرایشی ساده.گوش کن رئیس ما جونگ کوک یه مافیا مخفی هستش و ما کارمون در آشپزخانه هست(دوستانی که نمیدونن آشپزخونه همون جایی هست که مواد و اینجور چیزها تولید میکنن)ما مواد مثل شیشه،کوکائین و...درست میکنیم و در لوازم آرایشی میریزیم.کارها رو بعدا خودت یاد میگیری و حالا میریم سراغ قوانین.قوانین به ظاهر ساده میان ولی اگه یکی از اون هارو رعایت نکنی کشته میشی و این کاملا جدی هست.
قوانین:
۱:حق اینو نداری که انصفا بدی و تو تا زمانی که رئیس بگه باید اینجا کار کنی و اگه فکر فرار یا بیرون اومدن به سرت بزنه ارباب میکشتت.
2:درمورد این کارمون به هیچکس نمیگی حتی اون دوستت که فکر کنم اسمش ات بود.درمورد اینکه چه اتفاقی افتاد و اینا به هیچکس نمیگی چون اگه رئیس بفهمه زندت نمیزاره(به خدا اینقدر جونگ کوک خشن نیست)
۳:همه ما جونگ کوک رو رئیس صدا میزنیم و کسی حق و جرئت نداره که با اسم کوچیک صداش بزنه پس تو هم حواست باشه.
۴:ما یه زمانی داریم که وقت استراحت میشه و فقط در اون زمان حق داری با تلفن صحبت کنی و اگه در زمان دیگه اینکارو انجام بدی تنبیه میشی(نه اون چیزی که تو ذهنته،تنبیهش شلاق و...هست)
دخترم دیگه یادم نمیاد اگه یادم افتاد بهت میگم.خب حالا بریم سراغ کارمون آماده ای؟
ویو سوآ:هرچی بیشتر حرف میزد من دهنم بیشتر باز میشد.من فکر نمیکردم اینقدر سخت باشه و همینطور کار مواد اگه پلیس بفهمه که همه مون دستگیر میشیم.نه اگه اینطوری بود تا الان فهمیده بودن.حرفاش تموم شد و گفت آماده ای و منم گفتم بله(با ترس)
شروع کار:
ویو سوآ:کارش از اون چیزی که بکر میکردم راحت بود و به راحتی داشتم کارامو انجام میدادم.آهان اینم گفت که ساعت کارمون 7 صبح تا 9 شب هست ولی خیلی زیاد بود.بعدش فهمیدم که فقط کار نیست ما اینجا زندگی میکنیم و به نظرم خیلی هیجانی میاد.
ساعت نزدیک نه شده بود و ما هم خسته بودیم و داشتیم وسایلامونو جمع میکردیم و که دیدم آجوما میگه رئیس کارم داره. وای نکنه اشتباه کردم من که همه کارارو خوب انجام دادم. نفس عمیق کشیدم و در اتاقشو زدم....
همون طور که گفته بودین زیادتر نوشتم.ممنون که حمایت میکنین
لایک و کامنت یادتون نره❤❤
پارت7:
فلش بک بهزمانی که ات ا، شرکت میره بیرون:
ویو سوآ:ات رفت و منم رفتن پیش آجوما تا کارها و قوانین رو بهم بگه.
حرف های آجوما:ببین دخترم همون طور که فهمیدین ما اینجا لوازم آرایشی درست میکنیم ولی نه لوازم آرایشی ساده.گوش کن رئیس ما جونگ کوک یه مافیا مخفی هستش و ما کارمون در آشپزخانه هست(دوستانی که نمیدونن آشپزخونه همون جایی هست که مواد و اینجور چیزها تولید میکنن)ما مواد مثل شیشه،کوکائین و...درست میکنیم و در لوازم آرایشی میریزیم.کارها رو بعدا خودت یاد میگیری و حالا میریم سراغ قوانین.قوانین به ظاهر ساده میان ولی اگه یکی از اون هارو رعایت نکنی کشته میشی و این کاملا جدی هست.
قوانین:
۱:حق اینو نداری که انصفا بدی و تو تا زمانی که رئیس بگه باید اینجا کار کنی و اگه فکر فرار یا بیرون اومدن به سرت بزنه ارباب میکشتت.
2:درمورد این کارمون به هیچکس نمیگی حتی اون دوستت که فکر کنم اسمش ات بود.درمورد اینکه چه اتفاقی افتاد و اینا به هیچکس نمیگی چون اگه رئیس بفهمه زندت نمیزاره(به خدا اینقدر جونگ کوک خشن نیست)
۳:همه ما جونگ کوک رو رئیس صدا میزنیم و کسی حق و جرئت نداره که با اسم کوچیک صداش بزنه پس تو هم حواست باشه.
۴:ما یه زمانی داریم که وقت استراحت میشه و فقط در اون زمان حق داری با تلفن صحبت کنی و اگه در زمان دیگه اینکارو انجام بدی تنبیه میشی(نه اون چیزی که تو ذهنته،تنبیهش شلاق و...هست)
دخترم دیگه یادم نمیاد اگه یادم افتاد بهت میگم.خب حالا بریم سراغ کارمون آماده ای؟
ویو سوآ:هرچی بیشتر حرف میزد من دهنم بیشتر باز میشد.من فکر نمیکردم اینقدر سخت باشه و همینطور کار مواد اگه پلیس بفهمه که همه مون دستگیر میشیم.نه اگه اینطوری بود تا الان فهمیده بودن.حرفاش تموم شد و گفت آماده ای و منم گفتم بله(با ترس)
شروع کار:
ویو سوآ:کارش از اون چیزی که بکر میکردم راحت بود و به راحتی داشتم کارامو انجام میدادم.آهان اینم گفت که ساعت کارمون 7 صبح تا 9 شب هست ولی خیلی زیاد بود.بعدش فهمیدم که فقط کار نیست ما اینجا زندگی میکنیم و به نظرم خیلی هیجانی میاد.
ساعت نزدیک نه شده بود و ما هم خسته بودیم و داشتیم وسایلامونو جمع میکردیم و که دیدم آجوما میگه رئیس کارم داره. وای نکنه اشتباه کردم من که همه کارارو خوب انجام دادم. نفس عمیق کشیدم و در اتاقشو زدم....
همون طور که گفته بودین زیادتر نوشتم.ممنون که حمایت میکنین
لایک و کامنت یادتون نره❤❤
۴.۳k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.