بیب تو ماله خودمی
بیب تو ماله خودمی
P:8
(ساعت 4)
(ات ویو)
تو اتاقم نشسته بودم که در زده شد
ات:بیا تو
اجوما: این لباس رو ارباب داد گفت باید اینو بپوشی و مهمونا ساعت ۶ میان حاضر باش
ات:اوم باشه مرسی
اجوما رفت بیرون ساعت ۴ بود زیاد وقت نداشتم رفتم یه دوش ۲۰ مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو سشوار کشیدم تا خشک شه و اتو کشیدم لباس رو پوشیدم
او چه خوشگل شدم چقد بم میاد یه لباس سفید تقریبا کوتاه و بند های کبریتی ساعت ۵ رب بود رفتم جلوی آینه شروع کردم به ارایش کردن
☆
☆
☆
☆
(جونگکوک ویو)
ساعت ۴ بود رفتم یه دوش ۳۰ مینی گرفتم اومدم بیرون موهام رو خشک کردم کت شلوار مشکی که انتخاب کرده بودم پوشیدم موهامو با شونه حالت دادم ساعت ۶ رب کم بود که عطرم رو زدم رفتم دم در اتاق ات
(تق تق تق تققتقتبوبوبو مثلا صدا دره😂🫠💔)
ات:هوق دیگه کیه (تو دلش)بیا تو
جونگکوک:آماد.....(رفتم داخل و اتاق. و محوش شدم دختر به زیبایی اون ندیده بودم تو اون لباس چه زیبا شده بود موهای تا کمبر مشکیش اون دختر خیلی زیباس
ات:هی من حاضرم بریم؟
جونگکوک:آره بریم بچه هام رسیدن
رفتم سمتش و کمرشو گرفتم یه بوسه زدم به پیشونیش و بعد دستش رو گرفتم رفتیم پایین
(ات)
شعتتت بوسم کرد حوصله کلنجار رفتن باهاش رو نداشتم دستش رو گرفتم رفتیم پایین ولی خدایی جذابههه
*****
ببشید اگه بد بود 🥲💕
امید وارم خوشتون بیاد پارت بعدیش رو هم نوشتم یا آخر شب یا فردا تا قبل ساعت ۲ .۳ میزارم🤍
P:8
(ساعت 4)
(ات ویو)
تو اتاقم نشسته بودم که در زده شد
ات:بیا تو
اجوما: این لباس رو ارباب داد گفت باید اینو بپوشی و مهمونا ساعت ۶ میان حاضر باش
ات:اوم باشه مرسی
اجوما رفت بیرون ساعت ۴ بود زیاد وقت نداشتم رفتم یه دوش ۲۰ مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو سشوار کشیدم تا خشک شه و اتو کشیدم لباس رو پوشیدم
او چه خوشگل شدم چقد بم میاد یه لباس سفید تقریبا کوتاه و بند های کبریتی ساعت ۵ رب بود رفتم جلوی آینه شروع کردم به ارایش کردن
☆
☆
☆
☆
(جونگکوک ویو)
ساعت ۴ بود رفتم یه دوش ۳۰ مینی گرفتم اومدم بیرون موهام رو خشک کردم کت شلوار مشکی که انتخاب کرده بودم پوشیدم موهامو با شونه حالت دادم ساعت ۶ رب کم بود که عطرم رو زدم رفتم دم در اتاق ات
(تق تق تق تققتقتبوبوبو مثلا صدا دره😂🫠💔)
ات:هوق دیگه کیه (تو دلش)بیا تو
جونگکوک:آماد.....(رفتم داخل و اتاق. و محوش شدم دختر به زیبایی اون ندیده بودم تو اون لباس چه زیبا شده بود موهای تا کمبر مشکیش اون دختر خیلی زیباس
ات:هی من حاضرم بریم؟
جونگکوک:آره بریم بچه هام رسیدن
رفتم سمتش و کمرشو گرفتم یه بوسه زدم به پیشونیش و بعد دستش رو گرفتم رفتیم پایین
(ات)
شعتتت بوسم کرد حوصله کلنجار رفتن باهاش رو نداشتم دستش رو گرفتم رفتیم پایین ولی خدایی جذابههه
*****
ببشید اگه بد بود 🥲💕
امید وارم خوشتون بیاد پارت بعدیش رو هم نوشتم یا آخر شب یا فردا تا قبل ساعت ۲ .۳ میزارم🤍
۹.۴k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.