fake kook
fake kook
part*¹⁸
پ: کجا بودی؟
م: حدس بزن خونه جونگکوک
پ: چی دختر دیوونه شدی
ا.ت: خب رفته بودم تو خونم
پ: موقعی تو اون خونه میری که جونگکوک اونجا نباشه نمیفهمی چی شده
م: دختر بهت چقدر بگم جونگکوک بدرد تو نمیخوره
ا.ت: چرا خب من دوسش دارم
پ: خفه شو دوسش دارم هه هرجایی بخوای بری چند ماشین میفرستم دنبالت و باید با راننده بری حتی یه نفر هم میزارم روزی یک بار گوشیتو چک کنه
ا.ت: اخه بابا
پ: بسه برو تو اتاقت
اول رفتم پیش تهیونگ
ا.ت: همینو میخواستی چرا رفتی بهشون گفتی من بهت اعتماد کردم
تهیونگ: باید باهات حرف بزنم
ا.ت: نمیخواد من دیگه با تو هیچ حرفی نمیزنم
خودت خوب میدونی من چقدر حالم بد بود الان چقدر خوبم خودت اومدی بهم گفتی که جونگکوک برگشته خودت گفتی یادت رفته واقعا که
رفتم تو اتاقم و درو قفل کردم زنگ زدم به جونگکوک
کوک: الو
ا.ت: الو جونگکوک
کوک: جانم خوبی
ا.ت: حالم خوب نیست
کوک: پدرت چیزی گفت
ا.ت: اره فک نکنم دیگه بتونیم همو ببینیم
کوک: چرا حالا واقعا تهیونگ گفته بود
ا.ت: اره گفته بود پدرم گفت که اگه برم بیرون چند ماشین دنبالم میفرسته حتی گوشیم هم چک میکنه یه نفر
کوک: گوشی که مشکل نیست اسممو به یه چیز دیگه سیو کن و اگه بهم زنگ زدی اول دخترونه حرف میزنم ببینم کیه
ا.ت: بیرون هم نمیتونیم همو ببینیم
کوک: چرا میتونیم سینما این جاها بریم
ا.ت: یه نفر شخصی فرستاده
کوک: اینش با من تو ساعت چند میای
ا.ت: ساعت۸
کوک: اوکیه بیا به ادرسی که بهت میفرستم
ا.ت: باشه مطمئنی چیزی نمیشه من خیلی میترسم
کوک: نترس با من
ا.ت: خب باشع
#کوک
#فیک
#سناریو
part*¹⁸
پ: کجا بودی؟
م: حدس بزن خونه جونگکوک
پ: چی دختر دیوونه شدی
ا.ت: خب رفته بودم تو خونم
پ: موقعی تو اون خونه میری که جونگکوک اونجا نباشه نمیفهمی چی شده
م: دختر بهت چقدر بگم جونگکوک بدرد تو نمیخوره
ا.ت: چرا خب من دوسش دارم
پ: خفه شو دوسش دارم هه هرجایی بخوای بری چند ماشین میفرستم دنبالت و باید با راننده بری حتی یه نفر هم میزارم روزی یک بار گوشیتو چک کنه
ا.ت: اخه بابا
پ: بسه برو تو اتاقت
اول رفتم پیش تهیونگ
ا.ت: همینو میخواستی چرا رفتی بهشون گفتی من بهت اعتماد کردم
تهیونگ: باید باهات حرف بزنم
ا.ت: نمیخواد من دیگه با تو هیچ حرفی نمیزنم
خودت خوب میدونی من چقدر حالم بد بود الان چقدر خوبم خودت اومدی بهم گفتی که جونگکوک برگشته خودت گفتی یادت رفته واقعا که
رفتم تو اتاقم و درو قفل کردم زنگ زدم به جونگکوک
کوک: الو
ا.ت: الو جونگکوک
کوک: جانم خوبی
ا.ت: حالم خوب نیست
کوک: پدرت چیزی گفت
ا.ت: اره فک نکنم دیگه بتونیم همو ببینیم
کوک: چرا حالا واقعا تهیونگ گفته بود
ا.ت: اره گفته بود پدرم گفت که اگه برم بیرون چند ماشین دنبالم میفرسته حتی گوشیم هم چک میکنه یه نفر
کوک: گوشی که مشکل نیست اسممو به یه چیز دیگه سیو کن و اگه بهم زنگ زدی اول دخترونه حرف میزنم ببینم کیه
ا.ت: بیرون هم نمیتونیم همو ببینیم
کوک: چرا میتونیم سینما این جاها بریم
ا.ت: یه نفر شخصی فرستاده
کوک: اینش با من تو ساعت چند میای
ا.ت: ساعت۸
کوک: اوکیه بیا به ادرسی که بهت میفرستم
ا.ت: باشه مطمئنی چیزی نمیشه من خیلی میترسم
کوک: نترس با من
ا.ت: خب باشع
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۵.۵k
۲۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.