فیک کوک(دفترچه خاطرات)پارت۲۱
_میگم یادته چند ثانیه پیش چی گفتی؟
×گفتم چرا حرف نمیزنی
_نه بعدش
×وایی حواسمو پرت نکن الان تصادف میکنم یادم نیست ، گفتم نکنه عاشقم شدی اونو میگی
_آره همون ، راستش، راستش ولش کن
×(*ماشینو میزنه کنار )بگو
_واا چرا میزنی کنار هیچی بابا
×(*نزدیکش میشه )بگو
از زبان یونگ سو=
نزدیکم شد و چشم تو چشم شدیم و قلبم تند و تندتر شد نمی تونستم بهش بگم که عاشقش شدم ، خجالت میکشیدم!اما از طرفی نمی تونستم جلوی قلبمو بگیرم کمر بندمو باز کردم نفس عمیقی کشیدم و رفتم سمتش تعجب کرده بود و تا اومد دهنشو باز کنه و حرفی بزنه بوسیدمش وقتی بوسیدمش انگار قلبم تندتر شد انگار استرس داشتم که چی میشه و چی میگه وقتی عقب تر رفتم لبخندی زد و لپم را بوس کرد و دستی به سرم کشید و شروع به حرکت کرد و آروم زمزمه کرد میدونستم هرچی بخوامو به دست میارم و بعد نزدیک گوشم شد و آروم گفت منم عاشقتم کمی عقب رفت
× توام اون احساسو تو قلبت میکنی؟
_اوهوم
×چرا انقدر خوشحالی؟
_(*به انگلیسی میگه )چون به هدفم رسیدم
×چی؟
_هوفف توام با این زبان درب و داغونت
×اگر خیلی دوست داری میتونی بهم یاد بدی
_من وقت این کارا رو ندارم
×اوفف خانم باکلاس سرش شلوغه
_(*میخنده) ولش کن حالا میگم ،میگم تو دوست دختر نداری که؟
×چرا دارم
_اوه ببخشید(*ناراحت میشه و ساکت میشه)
×میخوای بدونی اسمش چیه؟
_به چه دردم میخوره؟
×اسمش یونگ سو ،۲۳ سالشه خیلی خوشگل و کیوته
_مسخره داشتم سکته میکردم از ناراحتی منو میگی؟
×آره بیبی
_میشه منو فقط به اسمم صدا کنی و انقدر حرصم رو در نیاری؟
×باشه بابا آروم باش
(*هر دوتاشون میخندن)
×گفتم چرا حرف نمیزنی
_نه بعدش
×وایی حواسمو پرت نکن الان تصادف میکنم یادم نیست ، گفتم نکنه عاشقم شدی اونو میگی
_آره همون ، راستش، راستش ولش کن
×(*ماشینو میزنه کنار )بگو
_واا چرا میزنی کنار هیچی بابا
×(*نزدیکش میشه )بگو
از زبان یونگ سو=
نزدیکم شد و چشم تو چشم شدیم و قلبم تند و تندتر شد نمی تونستم بهش بگم که عاشقش شدم ، خجالت میکشیدم!اما از طرفی نمی تونستم جلوی قلبمو بگیرم کمر بندمو باز کردم نفس عمیقی کشیدم و رفتم سمتش تعجب کرده بود و تا اومد دهنشو باز کنه و حرفی بزنه بوسیدمش وقتی بوسیدمش انگار قلبم تندتر شد انگار استرس داشتم که چی میشه و چی میگه وقتی عقب تر رفتم لبخندی زد و لپم را بوس کرد و دستی به سرم کشید و شروع به حرکت کرد و آروم زمزمه کرد میدونستم هرچی بخوامو به دست میارم و بعد نزدیک گوشم شد و آروم گفت منم عاشقتم کمی عقب رفت
× توام اون احساسو تو قلبت میکنی؟
_اوهوم
×چرا انقدر خوشحالی؟
_(*به انگلیسی میگه )چون به هدفم رسیدم
×چی؟
_هوفف توام با این زبان درب و داغونت
×اگر خیلی دوست داری میتونی بهم یاد بدی
_من وقت این کارا رو ندارم
×اوفف خانم باکلاس سرش شلوغه
_(*میخنده) ولش کن حالا میگم ،میگم تو دوست دختر نداری که؟
×چرا دارم
_اوه ببخشید(*ناراحت میشه و ساکت میشه)
×میخوای بدونی اسمش چیه؟
_به چه دردم میخوره؟
×اسمش یونگ سو ،۲۳ سالشه خیلی خوشگل و کیوته
_مسخره داشتم سکته میکردم از ناراحتی منو میگی؟
×آره بیبی
_میشه منو فقط به اسمم صدا کنی و انقدر حرصم رو در نیاری؟
×باشه بابا آروم باش
(*هر دوتاشون میخندن)
۵.۳k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.