pov:...واکنش پسرای اسلیترین وقتی
★وقتی باهم دشمنید و اون روی تو کراش داره و یک روز یک پسر مزاحمت میشه...★
تام:(اخمی میکنه و سعی میکنه نادیدت بگیره اما صبرش تموم میشه و به سمتتون میاد و تورو به سمت خودش میکشه و بلند میگه:«دیگه بسه!»
متیو:(پسره رو هل میده بین دیوار و یقه ی پسره رو میگیره و میگه:«جرات داری یکبار دیگه با دوست دختر من صحبت کن...» *مشتی توی دهنش میزنه*
دریکو:(صورتش توی هم میره و پسره رو هل میده روی زمین و با چوبدستیش طلسمی به طرف بنده خدا میزنه) (کمرت رو میگیره و در گوشت زمزمه میکنه) «میدونی که برای منی... نیازه یاداوری کنم؟!»
تئو:(سیگارش رو رو روی گردن پسره فشار میده و پسره فریادش تا اسمونا میره...) «گمشو عوضی...دور این خانوم هم دیگه نبینمت...»
لورنزو:(اخم میکنه و مچ دستتو میکشه و رو به پسره میگه) «متاسفم اما من و خانم ا/ت کار مهمی داریم...» (میکشونت به یک جای خلوت و...)
امیدوارم لذتشو برده باشین...درخواستی داشتین زیر این پست بگید💚😉
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
follow for more baby 💚🐍
تام:(اخمی میکنه و سعی میکنه نادیدت بگیره اما صبرش تموم میشه و به سمتتون میاد و تورو به سمت خودش میکشه و بلند میگه:«دیگه بسه!»
متیو:(پسره رو هل میده بین دیوار و یقه ی پسره رو میگیره و میگه:«جرات داری یکبار دیگه با دوست دختر من صحبت کن...» *مشتی توی دهنش میزنه*
دریکو:(صورتش توی هم میره و پسره رو هل میده روی زمین و با چوبدستیش طلسمی به طرف بنده خدا میزنه) (کمرت رو میگیره و در گوشت زمزمه میکنه) «میدونی که برای منی... نیازه یاداوری کنم؟!»
تئو:(سیگارش رو رو روی گردن پسره فشار میده و پسره فریادش تا اسمونا میره...) «گمشو عوضی...دور این خانوم هم دیگه نبینمت...»
لورنزو:(اخم میکنه و مچ دستتو میکشه و رو به پسره میگه) «متاسفم اما من و خانم ا/ت کار مهمی داریم...» (میکشونت به یک جای خلوت و...)
امیدوارم لذتشو برده باشین...درخواستی داشتین زیر این پست بگید💚😉
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
follow for more baby 💚🐍
۲۸.۲k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.