ولیعهد بزرگ کره
پارت ۹
ویو ته داشت شب میشد....چند نفر با چندتا
رگال لباس اومدن....بخشی که ازش متنفر بودم...لباس پوشیدن....هر نوع لباسی رو تنم میکردن و هیچ کدوم رو نمیپسندیدن...این روند ادامه داشت تا مادرم وارد اتاق شد..یه لباس ساده از رگال لباسا انتخاب کرد و به خدمتکارا داد....اونو منم کردن و بالاخره این بحث لباس تموم شد....نشستم جلوی آینه یه عالمه آدم افتادن به جونم و از هرطرف موهام رو میکشیدن بالاخره این کار هم تموم شد....کل موهام رو ریختن جلو و شونه زدن بعد از زدن نگهدارنده کارشون باهام تموم شدن و مادرم عطر و تاج رو باخودش آورد عطر رو به تنم زد و تاج رو روی سرم گذاشت آماده بودم...فقط مونده بود یک ساعت صبر کردن تا به عشقم برسم
ویو ا.ت
در اتاق رو زدن.
از مزون برای لباس امشب اومده بودن در رو باز کردم و چند تا خانم اومدن داخل با نظر خواهرم یه لباس تنم کردن و موهام رو حالت دادن و بعدش آرایشم کردن...کفشم رو پوشیدم خواهرم هم آماده بود....بعد از انداخت اکسسوری هام با پدرم به سمت کالسکه رفتم و بعد از نیم ساعت به قصر رسیدیم
ادامه دارد
ویو ته داشت شب میشد....چند نفر با چندتا
رگال لباس اومدن....بخشی که ازش متنفر بودم...لباس پوشیدن....هر نوع لباسی رو تنم میکردن و هیچ کدوم رو نمیپسندیدن...این روند ادامه داشت تا مادرم وارد اتاق شد..یه لباس ساده از رگال لباسا انتخاب کرد و به خدمتکارا داد....اونو منم کردن و بالاخره این بحث لباس تموم شد....نشستم جلوی آینه یه عالمه آدم افتادن به جونم و از هرطرف موهام رو میکشیدن بالاخره این کار هم تموم شد....کل موهام رو ریختن جلو و شونه زدن بعد از زدن نگهدارنده کارشون باهام تموم شدن و مادرم عطر و تاج رو باخودش آورد عطر رو به تنم زد و تاج رو روی سرم گذاشت آماده بودم...فقط مونده بود یک ساعت صبر کردن تا به عشقم برسم
ویو ا.ت
در اتاق رو زدن.
از مزون برای لباس امشب اومده بودن در رو باز کردم و چند تا خانم اومدن داخل با نظر خواهرم یه لباس تنم کردن و موهام رو حالت دادن و بعدش آرایشم کردن...کفشم رو پوشیدم خواهرم هم آماده بود....بعد از انداخت اکسسوری هام با پدرم به سمت کالسکه رفتم و بعد از نیم ساعت به قصر رسیدیم
ادامه دارد
۳.۲k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.