پارت ۲
پارت ۲
ویوی ستین
ساعتای یک و دو ظهر بود ک سودا و سادیا طبق معمول با سر و صدا و کلی میوه و شیرینی اومدن در باز کردم
سودا:میخاهی بهمون زل بزنی همینطوری یا کمک کنی
چند تا کیسه رو از دستشون گرفتم بردم روی اوپن آشپزخونه گذاشتم
سادیا:ستین هومممم شب مهمون داریم استاد و رهام و امیر رو دعوت کردیم
ستین:خب غذا روی گازه
سمت اتاق رفتم و روی تخت دراز کشیدم
ویوی سودا
سادیا:حالش خیلی بده کار اشتباهی کردیم ب حرفه امیر گوش کردیم؟!
سودا:ن بزا شب بیان واس فهمیدن اینک میلاد کجاست و چ میکنه میاد بینمون خیالت راحت
سادیا:خدمون باعث شدیم اینطوری بشن باید رابطه اشون و حالشونو خوب کنیم
سودا:مقصر ما دوتا فقط نیستیم مهرداد هم هست
سادیا:و همچنین ستین اون پسرو بد شکست
سودا:کسیو قضاوت نکن فقط کاری ک از دستمون بر میاد انجام میدیم
تا شب خونه رو مرتب کردیم و شام آماده بود ک پسرا اومدن در و باز کردم
سودا:سلام خیلی خوش اومدید بفرمایید داخل
مهرداد:سلا ببخشید مزاحم شدیم بچ ها خیلی اسرار کردن
رهام: سلام عشقم کو؟! آقا مهردادینی مخاستین نیایین؟!
امیر:سلام بانو خیلی ممنون
ویوی ستین
با شنیدن صداشون ی آه بلندی کشیدم
ستین:کاش تو هم بودی میلاد (بغض)
بغضمو دفن کردم ی مانتو بلند مشکی با شلوار مشکی پوشیدم از اتاق زدم بیرون
ویوی سودا
اومدن داخل و دور هم نشستن با سادیا ازشون پذیرایی کردیم مهرداد دید ستین نیست و توی اتاقه ی چشمک ب همه امون انداخت با صدای بلند
مهرداد:بچ ها ببخشید میلاد زنگ میزنه فک کنم فردا میخاد برگرده باید ج بدم
رهام ب محض فهمیدن ادامه داد
رهام:سلام ماهم برسون بهش بگو نامرد رفتی ک رفتی ها
از اتاق زد بیرون ب در اتاقش تکیه زد و دستاشو بهم قفل کرد
ستین:آدرسشو بده
رهام:باهم بریم دیدنش دلمون تنگ شده براش
امیر:مهرداد آدرسو بهش میدی ؟!
مهرداد:ندارم
سادیا:چرا دارین اینکارا رو باهم میکنین
مهرداد:تو اونو بازی دادی بخاطر تو رفت
رهام:گذشته رو بیخیال شید
ستین:خدت کمتر سخت میگرفتی اون الان اینجا بود بده آدرسو
مهرداد:آدرسو بدم دوباره زجرش بدی بشکنیش
مهرداد بلند شد و سمت ستین رفت رو ب روش وایستاد
مهرداد:تو کارت اینه بازی دادن برات مهم نیست طرفت چی میکشه
امیر:آقا مهرداد الان وقتش نیس
سادیا:شام آماده استا دعوا رو بیخیال شید
رهام:میلاد حتی ب آقا مهرداد هم زنگ نمیزنه خدا میدونه آدرسشو داره یان ؟!
ستین:از کجا میدونی زنگ نمیزنه ؟!
مهرداد:مگ تو چیکارشی ها اصلا ب تو ربطی نداره من آدرسشو بدونم یا بهم زنگ میزنه
ستین ی سیلی محکم ب مهرداد زد
ویوی ستین
ساعتای یک و دو ظهر بود ک سودا و سادیا طبق معمول با سر و صدا و کلی میوه و شیرینی اومدن در باز کردم
سودا:میخاهی بهمون زل بزنی همینطوری یا کمک کنی
چند تا کیسه رو از دستشون گرفتم بردم روی اوپن آشپزخونه گذاشتم
سادیا:ستین هومممم شب مهمون داریم استاد و رهام و امیر رو دعوت کردیم
ستین:خب غذا روی گازه
سمت اتاق رفتم و روی تخت دراز کشیدم
ویوی سودا
سادیا:حالش خیلی بده کار اشتباهی کردیم ب حرفه امیر گوش کردیم؟!
سودا:ن بزا شب بیان واس فهمیدن اینک میلاد کجاست و چ میکنه میاد بینمون خیالت راحت
سادیا:خدمون باعث شدیم اینطوری بشن باید رابطه اشون و حالشونو خوب کنیم
سودا:مقصر ما دوتا فقط نیستیم مهرداد هم هست
سادیا:و همچنین ستین اون پسرو بد شکست
سودا:کسیو قضاوت نکن فقط کاری ک از دستمون بر میاد انجام میدیم
تا شب خونه رو مرتب کردیم و شام آماده بود ک پسرا اومدن در و باز کردم
سودا:سلام خیلی خوش اومدید بفرمایید داخل
مهرداد:سلا ببخشید مزاحم شدیم بچ ها خیلی اسرار کردن
رهام: سلام عشقم کو؟! آقا مهردادینی مخاستین نیایین؟!
امیر:سلام بانو خیلی ممنون
ویوی ستین
با شنیدن صداشون ی آه بلندی کشیدم
ستین:کاش تو هم بودی میلاد (بغض)
بغضمو دفن کردم ی مانتو بلند مشکی با شلوار مشکی پوشیدم از اتاق زدم بیرون
ویوی سودا
اومدن داخل و دور هم نشستن با سادیا ازشون پذیرایی کردیم مهرداد دید ستین نیست و توی اتاقه ی چشمک ب همه امون انداخت با صدای بلند
مهرداد:بچ ها ببخشید میلاد زنگ میزنه فک کنم فردا میخاد برگرده باید ج بدم
رهام ب محض فهمیدن ادامه داد
رهام:سلام ماهم برسون بهش بگو نامرد رفتی ک رفتی ها
از اتاق زد بیرون ب در اتاقش تکیه زد و دستاشو بهم قفل کرد
ستین:آدرسشو بده
رهام:باهم بریم دیدنش دلمون تنگ شده براش
امیر:مهرداد آدرسو بهش میدی ؟!
مهرداد:ندارم
سادیا:چرا دارین اینکارا رو باهم میکنین
مهرداد:تو اونو بازی دادی بخاطر تو رفت
رهام:گذشته رو بیخیال شید
ستین:خدت کمتر سخت میگرفتی اون الان اینجا بود بده آدرسو
مهرداد:آدرسو بدم دوباره زجرش بدی بشکنیش
مهرداد بلند شد و سمت ستین رفت رو ب روش وایستاد
مهرداد:تو کارت اینه بازی دادن برات مهم نیست طرفت چی میکشه
امیر:آقا مهرداد الان وقتش نیس
سادیا:شام آماده استا دعوا رو بیخیال شید
رهام:میلاد حتی ب آقا مهرداد هم زنگ نمیزنه خدا میدونه آدرسشو داره یان ؟!
ستین:از کجا میدونی زنگ نمیزنه ؟!
مهرداد:مگ تو چیکارشی ها اصلا ب تو ربطی نداره من آدرسشو بدونم یا بهم زنگ میزنه
ستین ی سیلی محکم ب مهرداد زد
۸۴۲
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.