(عشق وحشت زده) پارت ¹
ویو ات (خواب بودم که گوشیم زنگ خورد یونکیونگ بود)
ات (بله؟)
یون کیونگ (هی ات توکه هنوز خوابی دختر دیر نکنی ها)
ات (باشه الان میام)
ویو ات(رفتم دوش گرفتم موهامو اتو کشیدم لباس فرم مدرسه رو پوشیدم و یه میکاپ کمی کردم کیفم رو برداشتم و رفتم که کفشم رو بپوشم)
ویو ات (گوشیم زنگ خورد یون کیونگ بود)
ات (دارم کفشم رو میپوشم الان میام)
یون کیونگ (دم خونتم زود بیا بیرون)
ات(باشه)
ویو ات(رفتم بیرون یون کیونگ منتظرم وایستاده بود)
ات (سلام)
یون کیونگ(سلام خوشگل کردی ها)
ات (خوشگل بودم)
میخندن و راه می افتند
توی راه
یون کیونگ (راستی ات فردا شب میخوایم با دخترا و پسرا خونه سو یون مهمونی بگیریم میای؟)
ات(آره میام بیا امروز بعد از ظهر بریم لباس بخریم)
یون کیونگ (باشه پس ساعت ۵:۳۰ میام دنبالت)
ات (باشه)
رسیدن
ات (بله؟)
یون کیونگ (هی ات توکه هنوز خوابی دختر دیر نکنی ها)
ات (باشه الان میام)
ویو ات(رفتم دوش گرفتم موهامو اتو کشیدم لباس فرم مدرسه رو پوشیدم و یه میکاپ کمی کردم کیفم رو برداشتم و رفتم که کفشم رو بپوشم)
ویو ات (گوشیم زنگ خورد یون کیونگ بود)
ات (دارم کفشم رو میپوشم الان میام)
یون کیونگ (دم خونتم زود بیا بیرون)
ات(باشه)
ویو ات(رفتم بیرون یون کیونگ منتظرم وایستاده بود)
ات (سلام)
یون کیونگ(سلام خوشگل کردی ها)
ات (خوشگل بودم)
میخندن و راه می افتند
توی راه
یون کیونگ (راستی ات فردا شب میخوایم با دخترا و پسرا خونه سو یون مهمونی بگیریم میای؟)
ات(آره میام بیا امروز بعد از ظهر بریم لباس بخریم)
یون کیونگ (باشه پس ساعت ۵:۳۰ میام دنبالت)
ات (باشه)
رسیدن
۱۳.۱k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.