پارت دوم

سویونگ ـ پس امروز ساعت چهار بعد از ظهر می بینمتون

کوک ـ پس من فعلا می رم شما هم به کارتون برسید

از زبان کوک


وای خدا فردا می رم و اون جیا رو طلاق می دم
باید یه کاری کنم که سویونگ دو باره پیشم برگرده و بهش بگم که من هیچ کاری نکردم

سویونگ

وای خدا دوباره می تونم پیشش برگردم وای

همین طور داشتم توی شرکت قدم می زدم که شنیدم کارمندا داشتن در باره ی همسر کوک صحبت میکردن نکنه کوک از دواج کرده اون با جیا نه می دونستم جیا می خواست با کوک ازدواج کنه یعنی من دیگه راهی ندارم که پیش کوک برگردم نه نکنه کوک عاشف جیاست اصلت بچه دارن چنتا بچه دارن نه نباید ابنطثر می شد من الا خودم رو می کشم نه کوک فقط متل منه ولی جیا که مافیاست نه خدا تو چرا با من اینطوری می کنی اصلا میرم اون جیا رو به پلیس لو می دم اصلا از همون اول باید همین کار رو می کردم نباید گول اون جیا رو می خوردم باید با کوک همون موقع پا در میونی می کردم ولی بزار فعلا برگردم پیش دخترم حتما تا حالا خیلی دلش برام تنگ شده
بزار یه زنگ براش بزنم

جوکیونگ ـ الو شما

سویونگ ـ الو منم مامانت دلم برات یه ذره شده من الا دیگه میام خونت مراقب خودت باشه تا بیام باشه دخترم

جوکیونگ ـ باسه مامان زود ی بیا دلم برات تنگ شده

سویونگ ـ خوب خدافظ مم الا میام

جوکیونگ ـ بای بای مامانی