وقتی عاشق مدیرت میشی*۴۴*
کوک:چی باورم نمیشه
و کوک بلند شد و یون جی رو از کمر بلند کردو
مامان:پسرم اول کاری بچرو از بین نبر*خنده*
کوک:عه وا راس میگی مامان هی هی
و کوک یون جی رو گذاشت روی زمين
۲ ساعت بعد
مامان کوک خداحافظی کرد و رفت،بعدش یون جی و کوک رفتن توی اتاق و لباساشون رو عوض کردن،کوک رفت سمت لبای يون جی و رو لباش بوسه گذاشت
کوک:باورم نمیشه عشقم،خیلی دوست دارم
یون جی:من بیشتر که الان ثمره عشقمون داره به وجود میاد
و کوک و یون جی گرفتن خوابیدن
۵ ماه بعد
یون جی ویو
الان شکمم گمی بزرگ شده،و نمیتونم خیلی خم شم،امروزم قراره مخفیانه برم دکتر و جنسیت بچه رو بفهمم و کوک رو سوپرایز کنم
یون جی:کوک بیا لیوان بده...میخوام قرص بخورم
کوک:عشقم خودت بردار دیگه
یون جی:با این شکمم
کوک:او یس الان اومدم....بفرما این قرص و آب
یون جی:ممنونم
و یون جی قرصاشو خورد، رفت و نشست بغل کوک و فیلم دیدن
کوک:خداروشکر این همه مدت طولانی آقای جانگ به کارای شرکت میرسه،خیلی مرده خوبیه،البته وکیل خانوادگیه ماس
یون جی:آره خب،دستش درد نکنه
و یون جی و کوک باهم حرف زدن و فیلم دیدن
۲ ساعت بعد
یون جی ویو
۱ساعت دیگه وقت دکترمه، کوک رفته بود که یه سر کوچیکی به خواهر و مادر بزنه، منم اون موقع خودم رو زدن به خواب،یه تیشرت بیگ و لانگ بنفش پوشیدم با یه شلوار لی بگ،ویه میکاپ ساده کردم و موهامو اتو کردم و عطر my way زدم و رفتم پایین، یه کفش اسپرت مشکی سفید پوشیدم و رفتم با بادیگارد کوک به آدرس سونوگرافی،رسیدم و رفتم سمت قسمت پذیرش
یون جی:سلام ببخشید،من برای سونوگرافی وقت گرفته بود،باید کجا برم،دکتر کیم سونگ وان دکترمه
پرستار: ببخشید یه لحظه،اوممم، بله نوبت گرفته بودید،باید برید طبقه دوم،قسمت سونوگرافی
یون جی:خیلی ممنونم
و یون جی رفت سمت آسانسور و رفت طبقه دوم،رفت داخل و
یون جی:سلام خوبی واییی دلم برات تنگ شده بود(خوشحال)
(گایز کیم سونگ وان دوست دبیرستان یون جی بود،فلش بک نمیگم طولانی میشه،دیگه تو دبیرستان باهاش دوست بود دیگه)
سونگ وان:سلام وایی بچه دارم که شدی،ببینیم جنسیتش چیه(خوشحال)
۱۰ دقیقه بعد
یون جی:سونگ وان چی شد
سونگ وان:بچه سالم سالمه،همچی خوبه،یون جی عزیزم بهت تبریک میگم،یه دختر که قراره ناز بشه مثل خودت داری(خوشحال)
یون جی:وایی واقع...واقعا،خیلی ممنونم،جونگ کوک خیلی دختر دوس داره،خوشحال میشه،ممنونم
و یون جی قبل اینکه بره چند تا عکس رو از سونگ وان گرفت و رفت سمت آسانسور،رفت طبقه اول،و بیرون رفتو سوار ماشین شد و رفت وسیله تزئین و....گرفت و بعد نیم ساعت خرید و نیم،ساعت راه رسید،سومی درو باز کردو
سومی:سلام،چقدر وسیله تو دستته،همشم که صورتی،بچه دختره
یون جی:سلام آره،جونگ کوک نیومده خوبه،بیا اینجارو آماده کنیم
سومی:باشه بزن بریم
و یون جی و سومی بعد ۲ ساعت همه جارو آماده کردن، و آجوما غذا درست کرد
یون جی:خسته شدم خدا،گشنم شد
سومی:حالا خوبه حامله ای من بیشتر کارارو کردم*خنده*،وایسا برم برات یه آبمیوه بیارم با یه کلوچه
و سومی برای یون جی و خودش آورد،و خوردن
یون جی:ممنونم،من بریم لباسمو بپوشم،میخوام مامان اینارو رو هم دعوت کنم بهشون زنگ میزنم
رفتم طبقه بالا و یه رفتم یه دوش ۲ دقیقه ای گرفتم،اومدم بیرون و موهامو خشک کردم و روتین انجام دادم،یه لباس پرنسسی بلند صورتی پوشیدمو یه میکاپ صورتی که خط چشمم صورتی بود و رژ خوش رنگ صورتی کردم،موهای لختمو که از مادرزادی دورنگه بود از دو طرف گوشم بافتم و عطر hera good girl رو زدم(عکس میزارم)
رفتم پایین و جعبه ی سفیدی عکسی که سونوگرافی از دخترم بهم داد با چند تا چیز دیگه و چیزای تزئین شده رو روی مبل گذاشتم، به مامان و آجی(کیونگ)زنگ زدم و گفتم بیان، بعدشم ب کوک زنگ زدن و
یون جی:سلام کوک خوبی
کوک:سلام عشقم،بله کارتو بگو
یون جی:کوک میدونی چقدره رفتی دلم برات تنگ شده،بیا دیگه
کوک:بخدا نزدیک عمارتم،آها ماشینم پارک کنم،۱ دیقه دیگه درو باز کن
یون جی:باش(تند)
و یون جی قطع کرد و جعبه رو گرفت تو دستش،وقتی کوک زنگو زد گفت که
یون جی:عشقم چشاتو ببند
کوک:باشه،بستم
و کوک چشاشو بست
یون جی:آها دستمو بگیر بیا بیا،تادا
کپی ممنوع❌
و کوک بلند شد و یون جی رو از کمر بلند کردو
مامان:پسرم اول کاری بچرو از بین نبر*خنده*
کوک:عه وا راس میگی مامان هی هی
و کوک یون جی رو گذاشت روی زمين
۲ ساعت بعد
مامان کوک خداحافظی کرد و رفت،بعدش یون جی و کوک رفتن توی اتاق و لباساشون رو عوض کردن،کوک رفت سمت لبای يون جی و رو لباش بوسه گذاشت
کوک:باورم نمیشه عشقم،خیلی دوست دارم
یون جی:من بیشتر که الان ثمره عشقمون داره به وجود میاد
و کوک و یون جی گرفتن خوابیدن
۵ ماه بعد
یون جی ویو
الان شکمم گمی بزرگ شده،و نمیتونم خیلی خم شم،امروزم قراره مخفیانه برم دکتر و جنسیت بچه رو بفهمم و کوک رو سوپرایز کنم
یون جی:کوک بیا لیوان بده...میخوام قرص بخورم
کوک:عشقم خودت بردار دیگه
یون جی:با این شکمم
کوک:او یس الان اومدم....بفرما این قرص و آب
یون جی:ممنونم
و یون جی قرصاشو خورد، رفت و نشست بغل کوک و فیلم دیدن
کوک:خداروشکر این همه مدت طولانی آقای جانگ به کارای شرکت میرسه،خیلی مرده خوبیه،البته وکیل خانوادگیه ماس
یون جی:آره خب،دستش درد نکنه
و یون جی و کوک باهم حرف زدن و فیلم دیدن
۲ ساعت بعد
یون جی ویو
۱ساعت دیگه وقت دکترمه، کوک رفته بود که یه سر کوچیکی به خواهر و مادر بزنه، منم اون موقع خودم رو زدن به خواب،یه تیشرت بیگ و لانگ بنفش پوشیدم با یه شلوار لی بگ،ویه میکاپ ساده کردم و موهامو اتو کردم و عطر my way زدم و رفتم پایین، یه کفش اسپرت مشکی سفید پوشیدم و رفتم با بادیگارد کوک به آدرس سونوگرافی،رسیدم و رفتم سمت قسمت پذیرش
یون جی:سلام ببخشید،من برای سونوگرافی وقت گرفته بود،باید کجا برم،دکتر کیم سونگ وان دکترمه
پرستار: ببخشید یه لحظه،اوممم، بله نوبت گرفته بودید،باید برید طبقه دوم،قسمت سونوگرافی
یون جی:خیلی ممنونم
و یون جی رفت سمت آسانسور و رفت طبقه دوم،رفت داخل و
یون جی:سلام خوبی واییی دلم برات تنگ شده بود(خوشحال)
(گایز کیم سونگ وان دوست دبیرستان یون جی بود،فلش بک نمیگم طولانی میشه،دیگه تو دبیرستان باهاش دوست بود دیگه)
سونگ وان:سلام وایی بچه دارم که شدی،ببینیم جنسیتش چیه(خوشحال)
۱۰ دقیقه بعد
یون جی:سونگ وان چی شد
سونگ وان:بچه سالم سالمه،همچی خوبه،یون جی عزیزم بهت تبریک میگم،یه دختر که قراره ناز بشه مثل خودت داری(خوشحال)
یون جی:وایی واقع...واقعا،خیلی ممنونم،جونگ کوک خیلی دختر دوس داره،خوشحال میشه،ممنونم
و یون جی قبل اینکه بره چند تا عکس رو از سونگ وان گرفت و رفت سمت آسانسور،رفت طبقه اول،و بیرون رفتو سوار ماشین شد و رفت وسیله تزئین و....گرفت و بعد نیم ساعت خرید و نیم،ساعت راه رسید،سومی درو باز کردو
سومی:سلام،چقدر وسیله تو دستته،همشم که صورتی،بچه دختره
یون جی:سلام آره،جونگ کوک نیومده خوبه،بیا اینجارو آماده کنیم
سومی:باشه بزن بریم
و یون جی و سومی بعد ۲ ساعت همه جارو آماده کردن، و آجوما غذا درست کرد
یون جی:خسته شدم خدا،گشنم شد
سومی:حالا خوبه حامله ای من بیشتر کارارو کردم*خنده*،وایسا برم برات یه آبمیوه بیارم با یه کلوچه
و سومی برای یون جی و خودش آورد،و خوردن
یون جی:ممنونم،من بریم لباسمو بپوشم،میخوام مامان اینارو رو هم دعوت کنم بهشون زنگ میزنم
رفتم طبقه بالا و یه رفتم یه دوش ۲ دقیقه ای گرفتم،اومدم بیرون و موهامو خشک کردم و روتین انجام دادم،یه لباس پرنسسی بلند صورتی پوشیدمو یه میکاپ صورتی که خط چشمم صورتی بود و رژ خوش رنگ صورتی کردم،موهای لختمو که از مادرزادی دورنگه بود از دو طرف گوشم بافتم و عطر hera good girl رو زدم(عکس میزارم)
رفتم پایین و جعبه ی سفیدی عکسی که سونوگرافی از دخترم بهم داد با چند تا چیز دیگه و چیزای تزئین شده رو روی مبل گذاشتم، به مامان و آجی(کیونگ)زنگ زدم و گفتم بیان، بعدشم ب کوک زنگ زدن و
یون جی:سلام کوک خوبی
کوک:سلام عشقم،بله کارتو بگو
یون جی:کوک میدونی چقدره رفتی دلم برات تنگ شده،بیا دیگه
کوک:بخدا نزدیک عمارتم،آها ماشینم پارک کنم،۱ دیقه دیگه درو باز کن
یون جی:باش(تند)
و یون جی قطع کرد و جعبه رو گرفت تو دستش،وقتی کوک زنگو زد گفت که
یون جی:عشقم چشاتو ببند
کوک:باشه،بستم
و کوک چشاشو بست
یون جی:آها دستمو بگیر بیا بیا،تادا
کپی ممنوع❌
۱۵.۱k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.