معجزه تات
جلوی تلویزیون دراز کشیدم خواهرم متکا روی شکمم پرتاب کرد متکا بعدی را گفت گنبد آهنی بیا متکا را نصفه و نیمه گرفتم متکی سوم را که پرتاب کرد گفت این و تات بیا تا گفت تات دستهایم به هم قفل شد و به صورت معجزه آسایی متکا بین زمین و آسمان متوقف شد دیروز هم به یک گربه گفتم خوشتیپ از بالای دیوار پرت شد داخل باغچه افتاد بین بوته ها 😌
۱۳۱
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.