فیک باکوگو پارت(۱۱)
ویو یوریکو در ازمون
۳۵ ۳۶ ۳۷ ۳۸ ۳۹ و۴۰
هوفچییییییی
اون گنده چی میگه اونجا الان فرار کنم؟؟
خوب همه دارن فرار می کنن منم فرار کنم
اون دختره رو اخی پاش گیر کرده دلم سوخت
ولش برم
وایییییی
چرا امروز دارم هی چیزای عجیب میبینم الحق که یو ایه(یاد ایدا افتادم😐)
*میدوریا بالا میپرد و مشت مزند
هن (داره لود میشه بچه)
هع هاااااااااااااااا
این چی بود من دیدم
میدوریا بود؟؟
موهاش سبزه عه داره سقوط میکنه بیوفته که املت میشه مگه قرار نبود نمیره؟
اینکه الان داره میمیره
عه دختره نجاتش داد
از الان بگم
این دوتا که هی اینقدر هم دیگه رو نجات میدن
اگه تو یه کلاس افتادیم با هم شیپشون میکنم حیحی*به تصوراتش لبخند ملیح زد
برم ببینم چی شد
عه دست و پای میدوزیا شکسته بدبخت
به کاتسو بگم
نه بابا خودش میفهمه
تقصیر خودشه
چرا هرچی میشه هی باید بگم کاتسو کاتسو
هی اصن کاتسو نبود که باکوگو کون
*اینا همه در ذهن یوریکو هست و در واقعیت الان از ازمون بیرون امده و داره از دستش افکارش جنگولک بازی در میاره وبقیه هم دادن با نگاه واد فاز نگاهش می کنن👍
که باکوگو رسید
باکوگو:هوی یوری چته ابن کارا چیه
یوریکو صدای باکوگو رو نمیشنوه
باکوگو:یوریکو ...هوی نفله.....شیییینننههههههههههههه*عربده تا ناموص
یوریکو:چته مادر عمومی..با تمام احترامی که واسه خاله میتسوکی قائلم(تیکه اخر رو اروم گفت)
باکوگو:چرا جنگولک بازی در میاری نفله
یوریکو :ها هیچی باکوگو کون(اره اره تا دیروز جوجه تیغیم بود چیشد چیشد)
هعب سلام
من دوباره امدم
چون احتمالا حالا حالا ها پارت بعد ندم شرت نداریم
ولی اگه لایک کنی و کامنت بزاری خیلی خوشحال میشم
۳۵ ۳۶ ۳۷ ۳۸ ۳۹ و۴۰
هوفچییییییی
اون گنده چی میگه اونجا الان فرار کنم؟؟
خوب همه دارن فرار می کنن منم فرار کنم
اون دختره رو اخی پاش گیر کرده دلم سوخت
ولش برم
وایییییی
چرا امروز دارم هی چیزای عجیب میبینم الحق که یو ایه(یاد ایدا افتادم😐)
*میدوریا بالا میپرد و مشت مزند
هن (داره لود میشه بچه)
هع هاااااااااااااااا
این چی بود من دیدم
میدوریا بود؟؟
موهاش سبزه عه داره سقوط میکنه بیوفته که املت میشه مگه قرار نبود نمیره؟
اینکه الان داره میمیره
عه دختره نجاتش داد
از الان بگم
این دوتا که هی اینقدر هم دیگه رو نجات میدن
اگه تو یه کلاس افتادیم با هم شیپشون میکنم حیحی*به تصوراتش لبخند ملیح زد
برم ببینم چی شد
عه دست و پای میدوزیا شکسته بدبخت
به کاتسو بگم
نه بابا خودش میفهمه
تقصیر خودشه
چرا هرچی میشه هی باید بگم کاتسو کاتسو
هی اصن کاتسو نبود که باکوگو کون
*اینا همه در ذهن یوریکو هست و در واقعیت الان از ازمون بیرون امده و داره از دستش افکارش جنگولک بازی در میاره وبقیه هم دادن با نگاه واد فاز نگاهش می کنن👍
که باکوگو رسید
باکوگو:هوی یوری چته ابن کارا چیه
یوریکو صدای باکوگو رو نمیشنوه
باکوگو:یوریکو ...هوی نفله.....شیییینننههههههههههههه*عربده تا ناموص
یوریکو:چته مادر عمومی..با تمام احترامی که واسه خاله میتسوکی قائلم(تیکه اخر رو اروم گفت)
باکوگو:چرا جنگولک بازی در میاری نفله
یوریکو :ها هیچی باکوگو کون(اره اره تا دیروز جوجه تیغیم بود چیشد چیشد)
هعب سلام
من دوباره امدم
چون احتمالا حالا حالا ها پارت بعد ندم شرت نداریم
ولی اگه لایک کنی و کامنت بزاری خیلی خوشحال میشم
۵.۲k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.