خوشا چشمی که خوانَد حرف ِدل را ....
درسش را خواندهام
میدانم کجای رابطه بدهکار میشوم به احساسم...
کجا عشق برایم برآوردگرش را نااُریب میرود!
آن زمانیکه نگاههایت سرد میشود،
صورت تمام مسئلهها بهم میخورد.
معادلههایم جور درنمیآید
و من میمانم و دنیایی از عشق و علاقه...
هنگامی که
هرچه صورتحساب آغوشت را
در دورهی عاشقیمان میبندم
اماباز هم بدهکار میشوم به رویایی که آغوش تو را در سر دارد.
درسش را خواندهام
میدانم اینجای رابطهی عاشقی
راهمان را اشتباه آمدهایم
و سرمایهی دوستداشتن زیان داده است
باید اصلاح شود این فراق
و با معادلهی بوسه
حل شود تمام نامعادلهها...!
میدانم کجای رابطه بدهکار میشوم به احساسم...
کجا عشق برایم برآوردگرش را نااُریب میرود!
آن زمانیکه نگاههایت سرد میشود،
صورت تمام مسئلهها بهم میخورد.
معادلههایم جور درنمیآید
و من میمانم و دنیایی از عشق و علاقه...
هنگامی که
هرچه صورتحساب آغوشت را
در دورهی عاشقیمان میبندم
اماباز هم بدهکار میشوم به رویایی که آغوش تو را در سر دارد.
درسش را خواندهام
میدانم اینجای رابطهی عاشقی
راهمان را اشتباه آمدهایم
و سرمایهی دوستداشتن زیان داده است
باید اصلاح شود این فراق
و با معادلهی بوسه
حل شود تمام نامعادلهها...!
۴.۱k
۱۶ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.