~~~فیک پرستار~~~
پارت : ۸
کیم از اتاق بیرون رفت
خب حالا من موندمو دوتا بچه شیطون
معمولا یه غلطایی کردن که طرف نیومده میرفت اما من نه! حتی باشه آدمشون میکنم اما جا نمیزنم من به پول نیاز داشتم
چهار عدد چشم شیطون زل زده بودن بهم
عین خنگا سر تکون دادم چیه؟!
¢اممم ما میخوایم بریم حیاط بازی کنیم ، تو هم میایی؟!
اخم کردم
تو نه ، شما ، حالا دوباره بگو
یک نگاه به خواهرش کرد ، دا یون سر تکون داد
¢ما میخوایم تو حیاط بازی کنیم ، شما هم میاین؟!
لبخندی زدم
اره
$من یه لحظه کار دارم ، میشه صبر کنین کارم تموم شد بعد باهم بریم؟!
باشه خانوم کوچولو
با نگاهم دنبالش کردم رفت بیرون از اتاق .
برگشتم سمت سوبین
خب آقا سوبین ، نمیخوایی از خودت تعریف کنی؟!.
¢تعریف کنم که چی بشه؟!
متعجب زل زدم بهش نه بابااا
که بشناسمت!
¢مگه من میخوام تو رو بشناسم ، اصلا از کجا معلوم بابامو جادو نکردی ، با دزدا همدستی؟!
وات؟؟؟ با اخم بهش توپیدم
یعنی چی بچه؟! فیلم پلیسی زیاد میبینی؟!
منم مثل بقیه پرستارم ، پرستار شما.
خواست چیزی بگه که در باز شد و قامت دا یون در چهار چوب در نمایان!
$خب من اومدم بریم
اصلا این چیکار داشت؟! سرویس که اونوره
شونه هامو بالا انداختم اصلا منو سننه
جلوتر از بچه ها راه افتادم سمت در
از اتاق که رفتم بیرون شلپی افتادم پایین
و از بالا تخم مرغ ریخت رو سرم
با تمام توان جیغ زدم
عصبی بهشون چشم دوختم
کیم از تاق زد بیرون و تقریبا داشت به طرف مون می دوئید به خودم نگاه کردم پاهام صدوهشتاد درجه باز بود سریع بستم
داد زد
_اینجا چخبره؟!
یک نگاهی به اون دوتا توله کردم مظلوم و با ترس به باباشون نگاه میکردن
یعنی از باباشون میترسیدن؟!
¢هی...هیچی
با نگاه بدی که به سوبین انداخت ، بچه رسما لال شد
_خانوم....
شیش چشم چرخید سمتش
خب عیزم داشتی میگفتی ، انتظار داشت الان بگم ایش مکثش طولانی شد اخ که بدجور ضایع شده بود دلم میخواست هر هر بخندم بهش اما متاسفانه اوضاع بشا//ش بود
_حالا هرچی ، چرا اینجا نشستی؟! این چه سر و وضعیه؟!
بلند شم و زل زدم به تخ//م چشاش
از من میپرسین؟! کار توله های شماست !
ابرو هاش بالا پرید باز گاف داده بودم اخه پدس//گ تازه حتی یک ساعتم نشده استخدامت کرد کار توله هاته چی بود زر زدی
_اها ، کار بچه هاست .
با جنتلمن بودن تمام به سمت بچه ها چرخید
_خانوم پرستار راست میگه؟!
وات؟؟؟ اعتماد نداشت یعنی؟!
پوزخند صدا داری بهش زدم
معلومه اسممو نمیدونه که خانوم پرستار خطابم میکنه
کیم از اتاق بیرون رفت
خب حالا من موندمو دوتا بچه شیطون
معمولا یه غلطایی کردن که طرف نیومده میرفت اما من نه! حتی باشه آدمشون میکنم اما جا نمیزنم من به پول نیاز داشتم
چهار عدد چشم شیطون زل زده بودن بهم
عین خنگا سر تکون دادم چیه؟!
¢اممم ما میخوایم بریم حیاط بازی کنیم ، تو هم میایی؟!
اخم کردم
تو نه ، شما ، حالا دوباره بگو
یک نگاه به خواهرش کرد ، دا یون سر تکون داد
¢ما میخوایم تو حیاط بازی کنیم ، شما هم میاین؟!
لبخندی زدم
اره
$من یه لحظه کار دارم ، میشه صبر کنین کارم تموم شد بعد باهم بریم؟!
باشه خانوم کوچولو
با نگاهم دنبالش کردم رفت بیرون از اتاق .
برگشتم سمت سوبین
خب آقا سوبین ، نمیخوایی از خودت تعریف کنی؟!.
¢تعریف کنم که چی بشه؟!
متعجب زل زدم بهش نه بابااا
که بشناسمت!
¢مگه من میخوام تو رو بشناسم ، اصلا از کجا معلوم بابامو جادو نکردی ، با دزدا همدستی؟!
وات؟؟؟ با اخم بهش توپیدم
یعنی چی بچه؟! فیلم پلیسی زیاد میبینی؟!
منم مثل بقیه پرستارم ، پرستار شما.
خواست چیزی بگه که در باز شد و قامت دا یون در چهار چوب در نمایان!
$خب من اومدم بریم
اصلا این چیکار داشت؟! سرویس که اونوره
شونه هامو بالا انداختم اصلا منو سننه
جلوتر از بچه ها راه افتادم سمت در
از اتاق که رفتم بیرون شلپی افتادم پایین
و از بالا تخم مرغ ریخت رو سرم
با تمام توان جیغ زدم
عصبی بهشون چشم دوختم
کیم از تاق زد بیرون و تقریبا داشت به طرف مون می دوئید به خودم نگاه کردم پاهام صدوهشتاد درجه باز بود سریع بستم
داد زد
_اینجا چخبره؟!
یک نگاهی به اون دوتا توله کردم مظلوم و با ترس به باباشون نگاه میکردن
یعنی از باباشون میترسیدن؟!
¢هی...هیچی
با نگاه بدی که به سوبین انداخت ، بچه رسما لال شد
_خانوم....
شیش چشم چرخید سمتش
خب عیزم داشتی میگفتی ، انتظار داشت الان بگم ایش مکثش طولانی شد اخ که بدجور ضایع شده بود دلم میخواست هر هر بخندم بهش اما متاسفانه اوضاع بشا//ش بود
_حالا هرچی ، چرا اینجا نشستی؟! این چه سر و وضعیه؟!
بلند شم و زل زدم به تخ//م چشاش
از من میپرسین؟! کار توله های شماست !
ابرو هاش بالا پرید باز گاف داده بودم اخه پدس//گ تازه حتی یک ساعتم نشده استخدامت کرد کار توله هاته چی بود زر زدی
_اها ، کار بچه هاست .
با جنتلمن بودن تمام به سمت بچه ها چرخید
_خانوم پرستار راست میگه؟!
وات؟؟؟ اعتماد نداشت یعنی؟!
پوزخند صدا داری بهش زدم
معلومه اسممو نمیدونه که خانوم پرستار خطابم میکنه
۴.۵k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.