شرمنده به خاطر امتحان ها نتونستم بنویسم
شرمنده به خاطر امتحان ها نتونستم بنویسم
یکی دوتا دوست ا/ت و امیلی هم هستن اسم دیدین تعجب نکنید
زنگ پایان مدرسه خورد
هیناتا : خب بچه ها امروز بریم شهر بازی
ا/ت : بریم ........ولی کیا میان
ساکورا : خب من تو هیناتا امیلی البته اگه بیاد جکسون و ریکی
هیناتا : راستی ا/ت تو به امیلی میگی قراره بریم
ا/ت: حتما ساعت چند میرسم
ساکورا : ساعت ۷ میریم
ا/ت : باشه من میرم به امیلی بگم
از زبان ا/ت ( دوبار به جای ا/ت اسم خودم رو نوشتم 😂)
امیلی کجاست......اَه ......آها رو پله نشسته مگه چی شده امیلی وقتی نگرانه روله مدرسه میشینه
ا/ت: امیلی چی شده باز نشستی رو پله ها بگو ببینم از چی نگرانی
امیلی : گروه بونتن
ا/ت : آخه اسکو منظورم چیزه یعنی آخه چرا که من قول میدم همیشه کنارت باشم نترس
امیلی : دست خودم نیست
ا/ت : ول کن حالا اینا رو امروز قراره بریم شهر بازی میای..............منظور باید بیای ولی حالا پرسیدم دیگه
امیلی : معلومه که میام ساعت چند ؟
ا/ت : ساعت ۷
زنگ آخر خورد و منو امیلی داشتیم میرفتیم خونه
ا/ت : بای امیلی
امیلی : بای
ا/ت : رسیدی خونه زنگ بزن
امیلی : حتما
خب خب سریع ببینم چی میپوشم بره شهر بازی
اممم نه این نه ( بعد از یه ساعت ) خب همین خوبه ببینم ساعت چهار سریع برم حموم
بعد نیم ساعت
خب حموم تموم شد موهامو خشک کنم
خب ساعت شیشه یا خدا لباسمو بپوشم سریع
خب بزار به امیلی زنگ بزنم
* در حال زنگ خوردن
*مشترک مورد نظر پاسخگو نمیباشد لطفا بعدا امتحان کنید
آخه چرا امیلی همیشه گوشیش رو بر میداشت یه بار دیگه زنگ میزنم
*مشترک مورد نظر پاسخگو نمیباشد لطفا بعدا امتحان کنید
وات ده چرا آخه به هیناتا زنگ بزنم
ا/ت : آلو هیناتا از امیلی خبر داری ؟
هیناتا: نه منم میخواستم همین رو بپرسن ازت یه دو ساعتی هست که گوشیش رو بر نمیداره
ا/ت: وای نه باشه فعلا خداحافظ
* گوشی رو قطع کرد
باید برم دنبال امیلی وای خدا نکنه چیزیش شده باشه وای نه
یکی دوتا دوست ا/ت و امیلی هم هستن اسم دیدین تعجب نکنید
زنگ پایان مدرسه خورد
هیناتا : خب بچه ها امروز بریم شهر بازی
ا/ت : بریم ........ولی کیا میان
ساکورا : خب من تو هیناتا امیلی البته اگه بیاد جکسون و ریکی
هیناتا : راستی ا/ت تو به امیلی میگی قراره بریم
ا/ت: حتما ساعت چند میرسم
ساکورا : ساعت ۷ میریم
ا/ت : باشه من میرم به امیلی بگم
از زبان ا/ت ( دوبار به جای ا/ت اسم خودم رو نوشتم 😂)
امیلی کجاست......اَه ......آها رو پله نشسته مگه چی شده امیلی وقتی نگرانه روله مدرسه میشینه
ا/ت: امیلی چی شده باز نشستی رو پله ها بگو ببینم از چی نگرانی
امیلی : گروه بونتن
ا/ت : آخه اسکو منظورم چیزه یعنی آخه چرا که من قول میدم همیشه کنارت باشم نترس
امیلی : دست خودم نیست
ا/ت : ول کن حالا اینا رو امروز قراره بریم شهر بازی میای..............منظور باید بیای ولی حالا پرسیدم دیگه
امیلی : معلومه که میام ساعت چند ؟
ا/ت : ساعت ۷
زنگ آخر خورد و منو امیلی داشتیم میرفتیم خونه
ا/ت : بای امیلی
امیلی : بای
ا/ت : رسیدی خونه زنگ بزن
امیلی : حتما
خب خب سریع ببینم چی میپوشم بره شهر بازی
اممم نه این نه ( بعد از یه ساعت ) خب همین خوبه ببینم ساعت چهار سریع برم حموم
بعد نیم ساعت
خب حموم تموم شد موهامو خشک کنم
خب ساعت شیشه یا خدا لباسمو بپوشم سریع
خب بزار به امیلی زنگ بزنم
* در حال زنگ خوردن
*مشترک مورد نظر پاسخگو نمیباشد لطفا بعدا امتحان کنید
آخه چرا امیلی همیشه گوشیش رو بر میداشت یه بار دیگه زنگ میزنم
*مشترک مورد نظر پاسخگو نمیباشد لطفا بعدا امتحان کنید
وات ده چرا آخه به هیناتا زنگ بزنم
ا/ت : آلو هیناتا از امیلی خبر داری ؟
هیناتا: نه منم میخواستم همین رو بپرسن ازت یه دو ساعتی هست که گوشیش رو بر نمیداره
ا/ت: وای نه باشه فعلا خداحافظ
* گوشی رو قطع کرد
باید برم دنبال امیلی وای خدا نکنه چیزیش شده باشه وای نه
۱۵.۷k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.