دو پارتی (وقتی دعواتون میشه ) پارت ۱
#چان
#استری_کیدز
با ترس به ساعت نگاهی انداختی ، ساعت ۲ شب شده بود...نفس عمیقی کشیدی و آروم در خونه رو باز کردی و وارد شدی.
با دیدن چان که روی مبل نشسته بود و چراغ مطالعه ی کوچیک و کم نوری روی میز روشن بود ، ترست بیشتر از قبل شد.
چان به یک نقطه خیره نگاه میکرد و به شدت عصبی بود
_ کجا بودی ؟
با صدای خشن اما آروم بدون اینکه نگاهت کنه غرید
+ م...من
نگاه سرد و در عین حال عصبیش رو به تو داد
_ حوصله ی بهونه های الکیت رو ندارم....فقط بگو...کدوم گوری بودی
صدای خشن تر از قبل شده بود اما آروم حرف میزد.
سرت رو با شرمندگی پایین انداختی
+ ب...با...دوستام بودم
چان آروم از روی مبل بلند شد و با چشمای عصبی بهت خیره شد
_ کدوم دوستات ؟
بزاق دهنت رو قورت دادی
+ ب...با....
_ با اون پسره بودی مگه نه ؟
لبت رو از خجالت و شرمندگی گاز گرفتی
_ هه....
پوزخندی عصبی زد
_ اینقدر برات بی اهمیت شدم ؟
با تعجب سرت رو بالا میگیری و بهش خیره میشی
+ چان...اینطور نیست
_ پس چیه ؟
با صدای بلند غرید
_ ا.ت....واقعا دارم شک میکنم.....تو منو دوست داری ؟
تعجبت بیشتر شد و توی شوک رفتی
+ چان...بس کن....معلوم هست چی میگی ؟
پوزخند عصبی زد
_ معلوم نیست؟....تو بگو ا.ت....تو بگو....اگر من این وقت شب به خونه بیام و بعد بگم با یک دختره بودم تو چه حسی بهت دست میده...هاااا؟
با هر جمله ای که میگفت صداش بلند تر میزد و کلمه ی آخرش رو با فریاد بلندی بر زبون آورد که باعث شد دیگه چیزی نگی.
نفس عمیقی کشید و بدون گفتن حرف دیگه ای به سمت اتاقش رفت و در رو بست.
پوفی کشیدی و دستت رو روی سرت گذاشتی
+ آه....
کلافه بودی و از اینکه بدون اینکه بهش بگی از خونه رفته بودی بیرون و این وقت شب برگشته بودی ، پشیمون شده بودی و دلت میخواست از دلش در بیاری.
به سمت آشپزخونه رفتی و یک لیوان آب خوردی تا یکم به اعصابت مسلط بشی.
بعد آروم آروم به سمت اتاق خواب مشترک خودت و چان قدم برداشتی و تقه ای به در زدی.
جوابی نگرفتی ، تعجبی هم نداشت قطعاً جوابت رو نمیداد پس خودت دست به کار شدی و دستگیره ی در رو پایین کشیدی و بازش کردی.
وارد اتاق شدی و در رو پشت سرت بستی.
چان روی تخت همینطور که پشتش بهت بود دراز کشیده بود و چشماش رو بسته بود.
لبخند کمرنگی زدی و به سمتش رفتی و کنارش روی تخت دراز کشیدی.
+ چانی....
پشتش بهت بود و چیزی نمیگفت
+ عشقم....
همچنان حرفی نمیزد
#استری_کیدز
با ترس به ساعت نگاهی انداختی ، ساعت ۲ شب شده بود...نفس عمیقی کشیدی و آروم در خونه رو باز کردی و وارد شدی.
با دیدن چان که روی مبل نشسته بود و چراغ مطالعه ی کوچیک و کم نوری روی میز روشن بود ، ترست بیشتر از قبل شد.
چان به یک نقطه خیره نگاه میکرد و به شدت عصبی بود
_ کجا بودی ؟
با صدای خشن اما آروم بدون اینکه نگاهت کنه غرید
+ م...من
نگاه سرد و در عین حال عصبیش رو به تو داد
_ حوصله ی بهونه های الکیت رو ندارم....فقط بگو...کدوم گوری بودی
صدای خشن تر از قبل شده بود اما آروم حرف میزد.
سرت رو با شرمندگی پایین انداختی
+ ب...با...دوستام بودم
چان آروم از روی مبل بلند شد و با چشمای عصبی بهت خیره شد
_ کدوم دوستات ؟
بزاق دهنت رو قورت دادی
+ ب...با....
_ با اون پسره بودی مگه نه ؟
لبت رو از خجالت و شرمندگی گاز گرفتی
_ هه....
پوزخندی عصبی زد
_ اینقدر برات بی اهمیت شدم ؟
با تعجب سرت رو بالا میگیری و بهش خیره میشی
+ چان...اینطور نیست
_ پس چیه ؟
با صدای بلند غرید
_ ا.ت....واقعا دارم شک میکنم.....تو منو دوست داری ؟
تعجبت بیشتر شد و توی شوک رفتی
+ چان...بس کن....معلوم هست چی میگی ؟
پوزخند عصبی زد
_ معلوم نیست؟....تو بگو ا.ت....تو بگو....اگر من این وقت شب به خونه بیام و بعد بگم با یک دختره بودم تو چه حسی بهت دست میده...هاااا؟
با هر جمله ای که میگفت صداش بلند تر میزد و کلمه ی آخرش رو با فریاد بلندی بر زبون آورد که باعث شد دیگه چیزی نگی.
نفس عمیقی کشید و بدون گفتن حرف دیگه ای به سمت اتاقش رفت و در رو بست.
پوفی کشیدی و دستت رو روی سرت گذاشتی
+ آه....
کلافه بودی و از اینکه بدون اینکه بهش بگی از خونه رفته بودی بیرون و این وقت شب برگشته بودی ، پشیمون شده بودی و دلت میخواست از دلش در بیاری.
به سمت آشپزخونه رفتی و یک لیوان آب خوردی تا یکم به اعصابت مسلط بشی.
بعد آروم آروم به سمت اتاق خواب مشترک خودت و چان قدم برداشتی و تقه ای به در زدی.
جوابی نگرفتی ، تعجبی هم نداشت قطعاً جوابت رو نمیداد پس خودت دست به کار شدی و دستگیره ی در رو پایین کشیدی و بازش کردی.
وارد اتاق شدی و در رو پشت سرت بستی.
چان روی تخت همینطور که پشتش بهت بود دراز کشیده بود و چشماش رو بسته بود.
لبخند کمرنگی زدی و به سمتش رفتی و کنارش روی تخت دراز کشیدی.
+ چانی....
پشتش بهت بود و چیزی نمیگفت
+ عشقم....
همچنان حرفی نمیزد
۳۴.۲k
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.