نقاب
نقاب
P⁴
سریع از روی صندلیم بلند شدم و به سمت در رفتم فقط امیدوار بودم چیزی که فکر میکنم نباشه.
قدم اول رو از در بیرون گذاشته بودم که با ریوجین روبرو شدم...
ریوجین:هعیی کجا با این عجله...
دستام رو دوطرف شونهش گذاشتم و سریع سریع جمله که میخواستم رو بیان کردم.
چایرین:برگههای افسرهای منتقل شده کجاست؟
ریوجین:چیزی شده
چایرین:فقط جواب سؤالم رو بده..
ریوجین:طبقه دو اتاق تهراهرو..
بعد از شنيدن حرفش بدون ثانیه وقت تلف کردن از کنارش رد شدم و حین اینکه با سرعت به سمت پلهها میدويدم گفتم
چایرین:رئیس رو بگو رفتم قهوه بگیرم.
پلههارو چندتایی بالا رفتم و بعد از رسیدن به راهرو بدون اینکه از اطرافیانم خجالت بکشم،وارد اتاق که ریوجین درموردش حرف زده بود شدم.
مسئول پروندهها روی صندلی روبروی میزش نشسته بود.
سریع روبروش قرار گرفتم و با نشون دادن کارتم که هویتم رو نشونش دادم..
بلند شد و تعظيم کرد..
€:دنبال چیزی هستین کارآگاه نام!
چایرین:پرونده افسر جانگ رو میخواستم.
€:مشکلی پیش اومده
چایرین:زمان برای جواب دادن سؤالات رو ندارم لطفا سریع باش.
€:چشم
سریع به سمت قفسهها رفت و دونه دونه پروندههای که اونجا وجود داشت رو چک کرد،بعد از پیدا کردن پرونده مدنظر سمتم برگشت و پرونده رو جلوم گرفت
€:بفرمایید
پرونده رو از دستش گرفتم و ممنونِ گفتم،و مشغول چک کردنش شدم.
جانگ هوسوک متولد ۱۹۹۹
پدر،مادر،فوت شده
دانشگاه،سئول
سابقه کاری،۳سال
منتقل شده از بخش جرایم مواد مخدر
به عکسش که بالای برگه بود نگاهِ انداختم اونجاهم ماسک داشت،لعنتی فرستادم و گوشیم رو که تو جیب کتم بود بیرون آوردم و خواستم از برگه تو دستم عکس بگیرم که مردی که مسئول اینجا بود سریع مانع شد
€:متأسفم ولی نمیتونین اینکارو انجام بدین
چایرین:بهش نیاز دارم
€:خودتون قوانین رو میدونین
چایرین:لطفا!!
€:پس نزارین کسی بدونه که گذاشتم پروندههارو ببینین
چایرین:باشه قول میدم..
برگهرو روی میز گذاشتم و عکس گرفتم
گوشیم رو تو جیبم برگردوندم و برگه رو به مسئول دادم
چایرین:خیلی ممنونم روز خوش.
اتاق رو ترک کردم و مشغول دید زدن عکس که از برگه تو گوشیم بود بودم که گوشیم زنگ خورد،بدون معطل کردن وقت جواب دادم
چایرین:بله ریوجین!!
ریوجین:اسلحهت رو بردار و سریع خودت رو دم در برسون.
چایرین:الان میام
بعد از فرار کردن اون عوضی اتفاقات بعدی تو راه بود!اسلحهمو از کشو میزم برداشتم و با سرعت زیاد خودم رو دم در رسوندم،با دیدن هوسوک و ریوجین که کنار ماشین ايستاده بود خودم رو رسوندم بهشون.
چایرین:اتفاقی افتاده
ریوجین:سوارشو تو راه حرف میزنیم
هرسه سوار ماشین شدیم راننده که یکی از همکارهای بخش خودمون بود ماشین رو روشن کرد و حرکت کردیم.
رو به ریوجین کردم.
چایرین:خبب!؟
غلط املایی بود معذرت 🤍🖤
ناگفتههای زیادی برای گفتن دارم،ولی میدونم هرچقدر بگم دیوونهتر به نظر میام:)/
حالتون چطوره،مشغول چیکارین،روز و شبتون چطور میگذره،..
حمایتهاتون رو کجا جا گذاشتین،واقعا حس بدی نسبت به آپ کردن فیکم دارم،نکنه الکی دارم سعی میکنم!
P⁴
سریع از روی صندلیم بلند شدم و به سمت در رفتم فقط امیدوار بودم چیزی که فکر میکنم نباشه.
قدم اول رو از در بیرون گذاشته بودم که با ریوجین روبرو شدم...
ریوجین:هعیی کجا با این عجله...
دستام رو دوطرف شونهش گذاشتم و سریع سریع جمله که میخواستم رو بیان کردم.
چایرین:برگههای افسرهای منتقل شده کجاست؟
ریوجین:چیزی شده
چایرین:فقط جواب سؤالم رو بده..
ریوجین:طبقه دو اتاق تهراهرو..
بعد از شنيدن حرفش بدون ثانیه وقت تلف کردن از کنارش رد شدم و حین اینکه با سرعت به سمت پلهها میدويدم گفتم
چایرین:رئیس رو بگو رفتم قهوه بگیرم.
پلههارو چندتایی بالا رفتم و بعد از رسیدن به راهرو بدون اینکه از اطرافیانم خجالت بکشم،وارد اتاق که ریوجین درموردش حرف زده بود شدم.
مسئول پروندهها روی صندلی روبروی میزش نشسته بود.
سریع روبروش قرار گرفتم و با نشون دادن کارتم که هویتم رو نشونش دادم..
بلند شد و تعظيم کرد..
€:دنبال چیزی هستین کارآگاه نام!
چایرین:پرونده افسر جانگ رو میخواستم.
€:مشکلی پیش اومده
چایرین:زمان برای جواب دادن سؤالات رو ندارم لطفا سریع باش.
€:چشم
سریع به سمت قفسهها رفت و دونه دونه پروندههای که اونجا وجود داشت رو چک کرد،بعد از پیدا کردن پرونده مدنظر سمتم برگشت و پرونده رو جلوم گرفت
€:بفرمایید
پرونده رو از دستش گرفتم و ممنونِ گفتم،و مشغول چک کردنش شدم.
جانگ هوسوک متولد ۱۹۹۹
پدر،مادر،فوت شده
دانشگاه،سئول
سابقه کاری،۳سال
منتقل شده از بخش جرایم مواد مخدر
به عکسش که بالای برگه بود نگاهِ انداختم اونجاهم ماسک داشت،لعنتی فرستادم و گوشیم رو که تو جیب کتم بود بیرون آوردم و خواستم از برگه تو دستم عکس بگیرم که مردی که مسئول اینجا بود سریع مانع شد
€:متأسفم ولی نمیتونین اینکارو انجام بدین
چایرین:بهش نیاز دارم
€:خودتون قوانین رو میدونین
چایرین:لطفا!!
€:پس نزارین کسی بدونه که گذاشتم پروندههارو ببینین
چایرین:باشه قول میدم..
برگهرو روی میز گذاشتم و عکس گرفتم
گوشیم رو تو جیبم برگردوندم و برگه رو به مسئول دادم
چایرین:خیلی ممنونم روز خوش.
اتاق رو ترک کردم و مشغول دید زدن عکس که از برگه تو گوشیم بود بودم که گوشیم زنگ خورد،بدون معطل کردن وقت جواب دادم
چایرین:بله ریوجین!!
ریوجین:اسلحهت رو بردار و سریع خودت رو دم در برسون.
چایرین:الان میام
بعد از فرار کردن اون عوضی اتفاقات بعدی تو راه بود!اسلحهمو از کشو میزم برداشتم و با سرعت زیاد خودم رو دم در رسوندم،با دیدن هوسوک و ریوجین که کنار ماشین ايستاده بود خودم رو رسوندم بهشون.
چایرین:اتفاقی افتاده
ریوجین:سوارشو تو راه حرف میزنیم
هرسه سوار ماشین شدیم راننده که یکی از همکارهای بخش خودمون بود ماشین رو روشن کرد و حرکت کردیم.
رو به ریوجین کردم.
چایرین:خبب!؟
غلط املایی بود معذرت 🤍🖤
ناگفتههای زیادی برای گفتن دارم،ولی میدونم هرچقدر بگم دیوونهتر به نظر میام:)/
حالتون چطوره،مشغول چیکارین،روز و شبتون چطور میگذره،..
حمایتهاتون رو کجا جا گذاشتین،واقعا حس بدی نسبت به آپ کردن فیکم دارم،نکنه الکی دارم سعی میکنم!
۱.۱k
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.