(new model) part 3
(new model) part 3
دوستان پارت ۳ رو الان گذاشتم پارت ۴ رو بعد از ظهر میزارم
.
.
.
.
.
.
.
یهو هانی آوند از اتاقش پایین منو هانی صمیمی بودیم مثل خواهر و برادر
با صدای هانی به خودم اومدم
هانی: کجا میری این وقت صبح
ا.ت: شما دیروز تو همین وقت کجا میرفتی منم دارم برا همین میرم
هانی: داری میری دنبال کار؟
ا.ت: آره چطور؟
هانی: خو چرا میخوای بری من که کار میکنم هانیل که کار میکنه بابا هم که کار میکنه دیگه تو چرا کار کنی؟ اصن چیکار میخوای بکنی؟
ا.ت: یه لحظه نفس بگیر الان میگم
۱:از سه سال پیش که اومدم رسما مثل خرس خوردم و خوابیدم
۲:حرفم چیه میخوام اونو دنبال کنم
۳:توکار پیدا کردی؟
هانی: حالا بزا منم بگم
۱: کار خوبی کردی بعدشم تو اصن شبیه خرس نیستی هکلت از هانیل بهتر (هانیل رو آروم گفت)
۲:حرفت بد نیست بگم نرو نمیشه چون میتونی سریع استخدام و کارت خطری توش نیست
۳: آره کار پیداکردم نمیتونی حدس بزنی چیه
خواستم حرف بزنم که ساعتو دیدم واییییییییییی داره دیرم میشه
ا.ت: هانی جان من میشه بعدا حدس بزنم چون واقعا داره دیرم میشه
هانی: گفتی میخوای عکاس مدلا بشی
ا.ت: آره آره
هانی خب دیگه نیاز نیست حدس بزنی من تو کمپانی بیگ هیت کار میکنم و اونجا به چندتا عکاس نیاز داشتن یکی جانگ هوسوک یکی هم کیم نامجون
.
.
وقتی گفت کیم نامجون دوست داشتم عررر بزنم (دوستان محض اطلاع نامجون جان بایس بندس)
دست خودم نبود یکدفعه پریدم بغلش اونم چون ذوق منو دید منو رو هوا چرخوند
یکدفعه گذاشتم رو زمین پیشونیمو بوسید گفت
هانی:بریم با ماشین من میریم
ا.ت:باششش خدافظ عمو جونم
تا خواستیم بریم دیدیم هانیل داره میاد از پله ها پایین
با یه سرووضع ژولیده پولیده موهاش رو هوا اصن یچی میگم یچی میشنوید
داشتیم از در میرفتیم بیرون که
هانیل: هانییییییییی *داد*
هانی: چته کر شدم
هانیل: هیچی وایسا آماده شم سر راه منم برسونین
هانی: مسیر ما یه وره مسیر تو یه وره دیگس
هانیل: بابا نگاه کن من ینی اندازه ا.ت براش ارزش ندارم*با حالت لوس و بغض فیک*
جه اوون: هانی حالا برسونش دیگه
هانی: اههههه پس بدو
هانیل: حالا چه عجله ایه
ا.ت و هانی : بدوووووو *داد*
هانیل: خو باشه الان میام
.
.
.
.
دوستان این از پارت ۳
اسلاید اول هانی
اسلاید دوم هانیل
لایک فالو و در آخر کامنت فراموش نکنید خواهش میکنم چون واقعا با اینا انرژی میگیرم
دوستان پارت ۳ رو الان گذاشتم پارت ۴ رو بعد از ظهر میزارم
.
.
.
.
.
.
.
یهو هانی آوند از اتاقش پایین منو هانی صمیمی بودیم مثل خواهر و برادر
با صدای هانی به خودم اومدم
هانی: کجا میری این وقت صبح
ا.ت: شما دیروز تو همین وقت کجا میرفتی منم دارم برا همین میرم
هانی: داری میری دنبال کار؟
ا.ت: آره چطور؟
هانی: خو چرا میخوای بری من که کار میکنم هانیل که کار میکنه بابا هم که کار میکنه دیگه تو چرا کار کنی؟ اصن چیکار میخوای بکنی؟
ا.ت: یه لحظه نفس بگیر الان میگم
۱:از سه سال پیش که اومدم رسما مثل خرس خوردم و خوابیدم
۲:حرفم چیه میخوام اونو دنبال کنم
۳:توکار پیدا کردی؟
هانی: حالا بزا منم بگم
۱: کار خوبی کردی بعدشم تو اصن شبیه خرس نیستی هکلت از هانیل بهتر (هانیل رو آروم گفت)
۲:حرفت بد نیست بگم نرو نمیشه چون میتونی سریع استخدام و کارت خطری توش نیست
۳: آره کار پیداکردم نمیتونی حدس بزنی چیه
خواستم حرف بزنم که ساعتو دیدم واییییییییییی داره دیرم میشه
ا.ت: هانی جان من میشه بعدا حدس بزنم چون واقعا داره دیرم میشه
هانی: گفتی میخوای عکاس مدلا بشی
ا.ت: آره آره
هانی خب دیگه نیاز نیست حدس بزنی من تو کمپانی بیگ هیت کار میکنم و اونجا به چندتا عکاس نیاز داشتن یکی جانگ هوسوک یکی هم کیم نامجون
.
.
وقتی گفت کیم نامجون دوست داشتم عررر بزنم (دوستان محض اطلاع نامجون جان بایس بندس)
دست خودم نبود یکدفعه پریدم بغلش اونم چون ذوق منو دید منو رو هوا چرخوند
یکدفعه گذاشتم رو زمین پیشونیمو بوسید گفت
هانی:بریم با ماشین من میریم
ا.ت:باششش خدافظ عمو جونم
تا خواستیم بریم دیدیم هانیل داره میاد از پله ها پایین
با یه سرووضع ژولیده پولیده موهاش رو هوا اصن یچی میگم یچی میشنوید
داشتیم از در میرفتیم بیرون که
هانیل: هانییییییییی *داد*
هانی: چته کر شدم
هانیل: هیچی وایسا آماده شم سر راه منم برسونین
هانی: مسیر ما یه وره مسیر تو یه وره دیگس
هانیل: بابا نگاه کن من ینی اندازه ا.ت براش ارزش ندارم*با حالت لوس و بغض فیک*
جه اوون: هانی حالا برسونش دیگه
هانی: اههههه پس بدو
هانیل: حالا چه عجله ایه
ا.ت و هانی : بدوووووو *داد*
هانیل: خو باشه الان میام
.
.
.
.
دوستان این از پارت ۳
اسلاید اول هانی
اسلاید دوم هانیل
لایک فالو و در آخر کامنت فراموش نکنید خواهش میکنم چون واقعا با اینا انرژی میگیرم
۴.۱k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.