Daddy
اینم یکی دیگه از رمان هستش که ۱۶ پارته اینو اگه بخواین اگه داستانم تموم شدپارت اولشو بزارم که خلاصشم باشه البته بعد از این پارت دبیرستان بنگتن رو میزارم چون این کم پارت داره
(تاحالا شده یک بار بغلت کنم؟تاحالا شده سرتو نوازش کنم؟اصلا تاحالا شده"دخترم" صدا بزنم؟خودش جواب همه ی اینارو میدونست جواب همه ی این سوالای بی رحمانه و شرم آور "نه"بزرگ بود.
_تو فقط خون منو توی رگات داری...ولی هیچوقت توجه پدرانه منو نداری و نخواهی داشت!تهیونگ آروم و مثل مردی بی احساس زمزمه کرد و پشتش رو به دخترک کرد
_من...من مگه چیکار کردم؟
_تو قاتلی...تو قاتل مادرتی!
تهیونگ...پدرش و معشوقش...داشت بهش میگفت مجرم...میگفت که اون بچه سیزده ساله قاتله.کسی که با تمام بی توجهی هاش مینی بازم دوسش داشت.
بازم در طلب یک نوازش و گرمای دستای پدرش بود اینجوری داشت بهش سرکوفت می زد.
_حالم ازت بهم می خوره...وقتایی که منو صدا می زنی بیشتر ازت متنفر میشم.
مینی با اشک دست گرم و سوزان پدرش و گرفت و فشرد
_بابا...چرا اینجوری میکنی؟تو فقط مستی...من کار خطایی که نکردم.
_دیگه منو صدا نزن دیگه بهم نگو بابا من پدرتو نیستم...از این به بعد حق نداری منو بابا صدا کنی...فهمیدی؟!
(کسایی که توی داستان هستن
سویون زن تهیونگ و بخاطر اینکه مینی به دنیا اومده و زنش مرد تهیونگ افسرده شد بله درسته تهیونگ پدر مینی هستش و حالا معرفی سویی مادر جیمین هستش) و دیگه نمیتونم چیزی بگم یه روز مناسب پارت یک رو میزارم و بخش بخش حساب میشه امیدوارم خوشتون بیاد و اون بالا که نوشتم دَدی نوشته شده منظورم پدر هستش نه از اون دَدیا
منتظر پارت اول باشین و بای
(تاحالا شده یک بار بغلت کنم؟تاحالا شده سرتو نوازش کنم؟اصلا تاحالا شده"دخترم" صدا بزنم؟خودش جواب همه ی اینارو میدونست جواب همه ی این سوالای بی رحمانه و شرم آور "نه"بزرگ بود.
_تو فقط خون منو توی رگات داری...ولی هیچوقت توجه پدرانه منو نداری و نخواهی داشت!تهیونگ آروم و مثل مردی بی احساس زمزمه کرد و پشتش رو به دخترک کرد
_من...من مگه چیکار کردم؟
_تو قاتلی...تو قاتل مادرتی!
تهیونگ...پدرش و معشوقش...داشت بهش میگفت مجرم...میگفت که اون بچه سیزده ساله قاتله.کسی که با تمام بی توجهی هاش مینی بازم دوسش داشت.
بازم در طلب یک نوازش و گرمای دستای پدرش بود اینجوری داشت بهش سرکوفت می زد.
_حالم ازت بهم می خوره...وقتایی که منو صدا می زنی بیشتر ازت متنفر میشم.
مینی با اشک دست گرم و سوزان پدرش و گرفت و فشرد
_بابا...چرا اینجوری میکنی؟تو فقط مستی...من کار خطایی که نکردم.
_دیگه منو صدا نزن دیگه بهم نگو بابا من پدرتو نیستم...از این به بعد حق نداری منو بابا صدا کنی...فهمیدی؟!
(کسایی که توی داستان هستن
سویون زن تهیونگ و بخاطر اینکه مینی به دنیا اومده و زنش مرد تهیونگ افسرده شد بله درسته تهیونگ پدر مینی هستش و حالا معرفی سویی مادر جیمین هستش) و دیگه نمیتونم چیزی بگم یه روز مناسب پارت یک رو میزارم و بخش بخش حساب میشه امیدوارم خوشتون بیاد و اون بالا که نوشتم دَدی نوشته شده منظورم پدر هستش نه از اون دَدیا
منتظر پارت اول باشین و بای
۸.۸k
۱۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.