شرمسار
شرمسار
الهی ! ای دوای درد جانم * * * بشوی این ظلمت و زنگ از روانم
ترحّم کن ندارم توشه راه * * * مگر لاتقنطوا من رحمة الله
یکی وامانده از راه و ذلیلم * * * به چاه تن فتاده بی دلیلم
اسیرم خائفم بی خانمانم * * * گدایم بی نوایم میهمانم
سیه رویم تهیدستم فکارم * * * گنهکارم تباهم شرمسارم
بده راهی تو این شرمنده ات را * * * نوازش کن به رحمت بنده ات را
مرا با عفو خود بنمای درمان * * * نجاتم ده نجات از نفس و شیطان
به حالم در همه حالی نظر کن * * * زجرم و هر گناه من گذر کن
به جز جود و به جز لطفت الهی * * * مرا نبود در این عالم پناهی
( حبیب چایچیان « حسان » )
الهی ! ای دوای درد جانم * * * بشوی این ظلمت و زنگ از روانم
ترحّم کن ندارم توشه راه * * * مگر لاتقنطوا من رحمة الله
یکی وامانده از راه و ذلیلم * * * به چاه تن فتاده بی دلیلم
اسیرم خائفم بی خانمانم * * * گدایم بی نوایم میهمانم
سیه رویم تهیدستم فکارم * * * گنهکارم تباهم شرمسارم
بده راهی تو این شرمنده ات را * * * نوازش کن به رحمت بنده ات را
مرا با عفو خود بنمای درمان * * * نجاتم ده نجات از نفس و شیطان
به حالم در همه حالی نظر کن * * * زجرم و هر گناه من گذر کن
به جز جود و به جز لطفت الهی * * * مرا نبود در این عالم پناهی
( حبیب چایچیان « حسان » )
۳۱۹
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.