عشق اجباری مافیا
از زبان هانا
بیدار شدم دستم به زنجیر بسته شده بود نمیتونستم درش بیارم دستم واقعا درد میکرد با کلی تلاش سعی کردم بازش کنم ولی نتونستم که یدفعه یه آقایی اومد دیدم جیمینه اومد جلو صورتم گفت :(تو دیگه مال منی)با نیش خند گفتم نو نو نو من مال خودمم گفت :دیگه نیستی بعد حمله کرد به ل
ب
هایم منم سعییی کردم همکاری نکنم اما اون بیشتر وحشییی شد
دیگه داشت سمت لبا
سم میشد گه زدم یه جای حساسش گفتم :چرا مثل ادمم نمازی عاشق بشم
گفت عاشق من
گفتم من میبخشمت ولی باید بهم زمان بدی
گفت باشه
دستام رو باز کرد و گفت یه محموله خفن هست میای باهم کار کنیم
گفتم باشه پس بیا نقشه بریزیم اعضا رو خبر کن(منظور بی تی اس )
بیدار شدم دستم به زنجیر بسته شده بود نمیتونستم درش بیارم دستم واقعا درد میکرد با کلی تلاش سعی کردم بازش کنم ولی نتونستم که یدفعه یه آقایی اومد دیدم جیمینه اومد جلو صورتم گفت :(تو دیگه مال منی)با نیش خند گفتم نو نو نو من مال خودمم گفت :دیگه نیستی بعد حمله کرد به ل
ب
هایم منم سعییی کردم همکاری نکنم اما اون بیشتر وحشییی شد
دیگه داشت سمت لبا
سم میشد گه زدم یه جای حساسش گفتم :چرا مثل ادمم نمازی عاشق بشم
گفت عاشق من
گفتم من میبخشمت ولی باید بهم زمان بدی
گفت باشه
دستام رو باز کرد و گفت یه محموله خفن هست میای باهم کار کنیم
گفتم باشه پس بیا نقشه بریزیم اعضا رو خبر کن(منظور بی تی اس )
۸.۱k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.