عشق و تنفر🎀🧸

عشق و تنفر🎀🧸



تصویر و صدای تشویقای طرفدارا و همراهیشون با آهنگی که توی
سالن در حال پخش بود منظره ی جذابی ساخته بود و دیدنش لذت
و آرامش خاصی بهش میداد.اون همیشه عاشق این بود که این
لحظه هارو ببینه...
هیچوقت عشقی که از طرفداراش دریافت میکردو به دنیا نمیداد!!
تقه ای به در اتاق کارش خورد که سریع ویدیورو متوقف کرد و
صندلیشو به سمت در چرخوند.
در باز شد و منیجرش زمزمه کرد:میتونم بیام داخل؟
لبخندی زد:حتما
نامجون براش چیزی بیشتر از منیجر بود.اون خیلی وقته که دوست
صمیمیشه!
نامجون_دی وی دی کنسرتت که اومده رو دیدی؟
جیمین به مانیتور اشاره کرد:آره االن داشتم میدیدمش
نامجون صندلی ای رو رو به روی جیمین قرار داد و روش نشست.
نامجون_خب چطور بود؟
جیمین_خیلی واسه ی فنام ذوق کردم...واقعا بخاطر اوناس که من
االن توی همچین جایگاهیم
نامجون_اونا هیچوقت دست از حمایتت نکشیدن...نمیدونی فقط
همین امروز صبح چقدر کادو و نامه برات فرستاده شده
جیمین_واقعا؟پس حتما باید ببینم...کاری باهام داشتی که اومدی؟
نامجون تبلت توی دستش رو روشن کرد و اونو سمت جیمین
گرفت.
نامجون_این برنامه ی کاری این هفتته
جیمین_واسه ی اجرایی که گفته بودم...

________________

لینک کانال روبیکا:https://rubika.ir/ficshen_word