پارت جدید
♧گل خار دار ♧
✧فصل دوم ✧★⑥P★
_________________
§خانم ا.ت حالشون خوبه ولی زخمش نسبتن عمیقه و باید استراحت کنه
! وای خداروشکر ممنون دکتر
§خواهش میکنم
×میتونیم ا.تو ببینیم؟
§فعلا بیهوشه ولی میتونید ببریدش
! ممنون... بعد دکتر رفت خاله رفت کارای لازمو انجام بده وقتی کارش تموم شد رفتیم اتاق ا.ت هنوز بیهوش بود و یه سرم بهش وصل بود پرستاد اومد و سرمو در اورد و یه چسب زخم زد بعد من ا.تو براید استایل بغل کردم وای خدا خیلی سبکه رسیدیم تو ماشین هنوز شب بود (1 ساعت بعد) رسیدیم خونه خاله ا.ت خاله درو باز کرد و منم ا.تو بغل کردم و بردم تو گذاشتم رو مبل بعد رفتم کمک خاله تا وسایلو بیاره وقتی همه رو اوردیم من رفتم لباسمو با یه لباس راحتی عوض کردم و خاله هم لباسای خودشو ا.تو عوض کرد و بردش تو اتاق مهمون تا راحت بخوابه ساعت 1 شب بود و از اونجایی که تخت اتاق مهمون دو نفره بود من رفتم پیش ا.ت (صبح ساعت9)
{ویو ا.ت}
چشمامو باز کردم دیدم تو یه اتاق رو تختم و شوگا هم بقلم خوابیده خواستم بلند شم که پهلوم بدجور تیر کشید و یه جیغ کوچیک کشیدم که یونگی تکون کوچیکی خورد و چشماشو کم کم باز کرد و تا منو دید سریع پاشود و گفت
×عه ا.ت بیدار شدی خوبی؟ کجات درد میکنه؟
+اوم فقط پهلوم یکم درد میکنه
×میتونی بلند شی؟
+اوم.. آره... بعد آروم بلند شدم و رفتم دستشویی و کارای لازمو کردمو اومدم بیرون خاله هنوز خواب
×ا.ت گشنته؟
+اوهوم بریم خاله رو بیدار کنیم؟
×نمیدونم میخوای بریم بیرون کافه؟
+اگه خاله بیدار شه ببینه نیستیم نگران میشه بزار بیدارش کنم بگم... که یهو در اتاق خاله باز شد و خاله اومد بیرون داشت چشماشو میمالید که با دیدن من سریع دوید سمتمو با نگرانی گفت
! ا.ت خوبی؟
+آره خوبم فقط گشنمه
! عاا باشه وایسا صبونه رو آماده کنم
(پرش زمانی ظهر )
خیلی حوصلم سر رفته بود خاله گفت با یونگی برم بیرون و هوا بخورمو برای ناهار برگردم
✧فصل دوم ✧★⑥P★
_________________
§خانم ا.ت حالشون خوبه ولی زخمش نسبتن عمیقه و باید استراحت کنه
! وای خداروشکر ممنون دکتر
§خواهش میکنم
×میتونیم ا.تو ببینیم؟
§فعلا بیهوشه ولی میتونید ببریدش
! ممنون... بعد دکتر رفت خاله رفت کارای لازمو انجام بده وقتی کارش تموم شد رفتیم اتاق ا.ت هنوز بیهوش بود و یه سرم بهش وصل بود پرستاد اومد و سرمو در اورد و یه چسب زخم زد بعد من ا.تو براید استایل بغل کردم وای خدا خیلی سبکه رسیدیم تو ماشین هنوز شب بود (1 ساعت بعد) رسیدیم خونه خاله ا.ت خاله درو باز کرد و منم ا.تو بغل کردم و بردم تو گذاشتم رو مبل بعد رفتم کمک خاله تا وسایلو بیاره وقتی همه رو اوردیم من رفتم لباسمو با یه لباس راحتی عوض کردم و خاله هم لباسای خودشو ا.تو عوض کرد و بردش تو اتاق مهمون تا راحت بخوابه ساعت 1 شب بود و از اونجایی که تخت اتاق مهمون دو نفره بود من رفتم پیش ا.ت (صبح ساعت9)
{ویو ا.ت}
چشمامو باز کردم دیدم تو یه اتاق رو تختم و شوگا هم بقلم خوابیده خواستم بلند شم که پهلوم بدجور تیر کشید و یه جیغ کوچیک کشیدم که یونگی تکون کوچیکی خورد و چشماشو کم کم باز کرد و تا منو دید سریع پاشود و گفت
×عه ا.ت بیدار شدی خوبی؟ کجات درد میکنه؟
+اوم فقط پهلوم یکم درد میکنه
×میتونی بلند شی؟
+اوم.. آره... بعد آروم بلند شدم و رفتم دستشویی و کارای لازمو کردمو اومدم بیرون خاله هنوز خواب
×ا.ت گشنته؟
+اوهوم بریم خاله رو بیدار کنیم؟
×نمیدونم میخوای بریم بیرون کافه؟
+اگه خاله بیدار شه ببینه نیستیم نگران میشه بزار بیدارش کنم بگم... که یهو در اتاق خاله باز شد و خاله اومد بیرون داشت چشماشو میمالید که با دیدن من سریع دوید سمتمو با نگرانی گفت
! ا.ت خوبی؟
+آره خوبم فقط گشنمه
! عاا باشه وایسا صبونه رو آماده کنم
(پرش زمانی ظهر )
خیلی حوصلم سر رفته بود خاله گفت با یونگی برم بیرون و هوا بخورمو برای ناهار برگردم
۴.۳k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.