وانشانت مافیا جیمین( پارت 4)
ت/ا: حالم اصلا خوب نبود که دیگه هیچی نفهمیدم بعد چن مین چشمام باز کردم که درد شدیدی رو پشتم حس کردم بلند شدم دیدم توی یه اتاق دیگم، تمام بدنم باند پیچی شده و فقط سو، تی، ینم تنمه رفتم (منحرف نباشید شلوار داره😂) سمت در که دیدم در باز شد یه خانمی بود که دستش غذا لباس بود، گفت عذا اوردم بهش گفتم من نمیخورم میخوام از اینجا برم که خانمه (خدمت کار) گفت کاری از دست من بر نمیاد لطفا عذاتونو بخورید و لباسم بپوشید رییس عصبانی میشن که در قفل کرد رفت. منم که جون زیادی نداشتم نشستم و عذارو خوردم لباسم پوشیدم بعد چند مین حوصلم سر رفت رفتم سمت در بادستام میزدم به در میگفتم بزار برم از جون من چی میخوای که دیدم در باز شد جیمین بود اومد تو گفت: نکنه دلت دوباره شکنجه میخواد که هیچی نگفتم گفت: امشب مهمونی باید بیایی این لباسارو هم میپوشی که گفتم من با تو هیچ جا نمیام که با یه نگاه عصبی بهم نگاه کرد رفت بیرون منم چاره ای نداشتم رفتم یه حموم اونجا بود رفتم توی وان پشتم خیلی میسوخت اب خونی شده بود سریع دوش گرفتم اومدم بیرون جلو اینه وسایل ارایشی بود یه ارایش ملایم کردم که کارم تموم شد حوصلم داشت سر میرفت که رفتم تمام کشو ها رو دیدم اما چیز خاصی توش نبود که در باز شد جیمین بود یه کت مشکی پوشیده بود ولی خیلی خوشگل شده بود که به خودم اومدم گفتم این همونی بود که دیشب داشت شکنجم میداد. که گفت بیا بریم دنبالش رفتم خونه بزرگی بود ولی من زیاد اهمیت ندادم که سوار ماشین شدیم که تمام راه سکوت حاکم بود. رسیدیم پیاده شدیم رفتیم تو جیمینم رفت سمت چنتا پسر منم رفتم داشتم واسه خودم نوشیدنی میخوردم که ساعت 11شد جیمینم داشت با دوستاش حرف میزد انگار نه انگار وجود دارم چند مین بعد دیدم یه پسره اومد طرفم گفت چطوری خانم خوشگله میایی یه شب خوب باهم داشته باشیم
از رو صندلی پاشدم که یهو محکم خوردم به اوپن ال*کل خوری که به خود اومدم دیدم پسره منو گذاشت بین دستاش و لبمو میبو*سید هر کاری کردم از لبام جداش کنم نمیشد که یه دفعه منو برد سمت یکی از اتاق ها که هرچی دست پا میزدم نمیتونستم دستمو از دستش در بیارم که دیدم وایساد که دیدم جیمین جلوش وایساده که گفت چه غلطی داری میکنی که پسره گفت: به شما چه مربوط شما کیش باشی؟
که جیمین با مشت زد تو صورت پسره ، انقدر پسره رو زد که تمام صورتش خونی بود بهش گفتم بس کنه اما گوش نداد این دفعه داد زدم پسره ولکرد اومد سمتم دستم محکم گرفت رفت بیرون سوار ماشین شدیم. که بعد از چند مین اشکام درامد گفتم اگه تو نبودی الان زیر اون پسره بودم که جیمین گفت: دیگه نمیزارم کسی بهت دست بزنه . رسیدیم خونه جیمین رفتیم تو دیدم هیشکی نیست فقط منو جیمین بودیم داشتیم می رفتیم که...
اینم پارت 4
از رو صندلی پاشدم که یهو محکم خوردم به اوپن ال*کل خوری که به خود اومدم دیدم پسره منو گذاشت بین دستاش و لبمو میبو*سید هر کاری کردم از لبام جداش کنم نمیشد که یه دفعه منو برد سمت یکی از اتاق ها که هرچی دست پا میزدم نمیتونستم دستمو از دستش در بیارم که دیدم وایساد که دیدم جیمین جلوش وایساده که گفت چه غلطی داری میکنی که پسره گفت: به شما چه مربوط شما کیش باشی؟
که جیمین با مشت زد تو صورت پسره ، انقدر پسره رو زد که تمام صورتش خونی بود بهش گفتم بس کنه اما گوش نداد این دفعه داد زدم پسره ولکرد اومد سمتم دستم محکم گرفت رفت بیرون سوار ماشین شدیم. که بعد از چند مین اشکام درامد گفتم اگه تو نبودی الان زیر اون پسره بودم که جیمین گفت: دیگه نمیزارم کسی بهت دست بزنه . رسیدیم خونه جیمین رفتیم تو دیدم هیشکی نیست فقط منو جیمین بودیم داشتیم می رفتیم که...
اینم پارت 4
۶۰.۶k
۲۵ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.