جاسوس پارت ۱۵
_______________
ویو ا/ت
که کای با دست و پای خونی اومد
ا/ت: کای*نگران*
سریع رفتم سمتش
ا/ت: کای چیشده
کای:*گریه*
بغلش کردم
ا/ت: هیسس بیا بریم اتاق
بردمش اتاق
ا/ت: کای چیشده
کای: اون پسره منو زد گفت به شوگا بگم اون اسلحه رو میخواد*گریه شدید*
ا/ت: چی اس لعنتت کنن الکس به شوگا میگم تو طوری رفتار کن انگار هیچی ازش نمیدونی اگه پرسید کی بگو گفت اسمش الکسه
سریع رفتم بیرون
ا/ت : ارباب
شوگا: چیه؟
ا/ت: میشه یه لحظه بیاید
شوگا: باشه
رفتم اتاق
ا/ت: کای حرف هایی که به من زدی هم به ارباب بگو
کای: ا...اون گفت هق به شوگا هق بگم اگه اسلحه ای که میخوام رو بهم ندی بلایی بدتری سر تو و دوستات میارم
شوگا: چی کی گفت
کای: گفت اسمش الکسه*گریه*
شوگا: خداوکیلی اون هیچ غلطی نمیتونه بکنه........ حالا ببینم حالت چطوره هوففف به دکتر زنگ میزنم
ا/ت: ممنونم*تعظیم*
واقعا کی گفته این سنگدله؟ فقط پیداش کنم
*پرش زمانی بعد چندمین*
دکتر اومد و کای رو معاینه کرد لعنت بهش بزار کارم تموم شه یه بلایی سرش میارم که
ولی شوگا واقعا مهربونه واتت این چیه که من میگم بهتره هرچه زودتر کار رو انجام بدم اره امشب تمومش میکنم
ویو شوگا
ساعت ۷:۱۵ بیدار شدم آخ خواب موندم بلند شدم و یه دوش ۲۰ مینی گرفتم و موهام و بدنم رو خشک کردم و یه لباس پوشیدم که در اتاقم زده شد ا/ت بود گفت بچه ها اومدن رفتم پایین
کوک: بههه بلاخره تشریف آوردید
جیهوپ:باز خواب موندی
شوگا: نه سرگرم کارام بودن
جین: ماهم باور کردیم
که در باز شد و کای اومد با دست و پای خونی این چرا اینجوریه که ا/ت اومد و اون رو برد اتاق
تهیونگ: عااا این بچه کیه؟
شوگا: داداش این خدمتکار جدیده
نامجون: مگه از بچه بدت نمیومد؟
شوگا: وقتی به جز این دختره خانواده ای نداره تنها میموند خطرناک تر نبود؟
جیمین: بلی ولی پیش تو باشه خطرناک تر نیست؟ کلی دشمن داریا
شوگا: هعی
که دیدم ا/ت اومد
*اون مکالمه ها*
ویو ا/ت
که کای با دست و پای خونی اومد
ا/ت: کای*نگران*
سریع رفتم سمتش
ا/ت: کای چیشده
کای:*گریه*
بغلش کردم
ا/ت: هیسس بیا بریم اتاق
بردمش اتاق
ا/ت: کای چیشده
کای: اون پسره منو زد گفت به شوگا بگم اون اسلحه رو میخواد*گریه شدید*
ا/ت: چی اس لعنتت کنن الکس به شوگا میگم تو طوری رفتار کن انگار هیچی ازش نمیدونی اگه پرسید کی بگو گفت اسمش الکسه
سریع رفتم بیرون
ا/ت : ارباب
شوگا: چیه؟
ا/ت: میشه یه لحظه بیاید
شوگا: باشه
رفتم اتاق
ا/ت: کای حرف هایی که به من زدی هم به ارباب بگو
کای: ا...اون گفت هق به شوگا هق بگم اگه اسلحه ای که میخوام رو بهم ندی بلایی بدتری سر تو و دوستات میارم
شوگا: چی کی گفت
کای: گفت اسمش الکسه*گریه*
شوگا: خداوکیلی اون هیچ غلطی نمیتونه بکنه........ حالا ببینم حالت چطوره هوففف به دکتر زنگ میزنم
ا/ت: ممنونم*تعظیم*
واقعا کی گفته این سنگدله؟ فقط پیداش کنم
*پرش زمانی بعد چندمین*
دکتر اومد و کای رو معاینه کرد لعنت بهش بزار کارم تموم شه یه بلایی سرش میارم که
ولی شوگا واقعا مهربونه واتت این چیه که من میگم بهتره هرچه زودتر کار رو انجام بدم اره امشب تمومش میکنم
ویو شوگا
ساعت ۷:۱۵ بیدار شدم آخ خواب موندم بلند شدم و یه دوش ۲۰ مینی گرفتم و موهام و بدنم رو خشک کردم و یه لباس پوشیدم که در اتاقم زده شد ا/ت بود گفت بچه ها اومدن رفتم پایین
کوک: بههه بلاخره تشریف آوردید
جیهوپ:باز خواب موندی
شوگا: نه سرگرم کارام بودن
جین: ماهم باور کردیم
که در باز شد و کای اومد با دست و پای خونی این چرا اینجوریه که ا/ت اومد و اون رو برد اتاق
تهیونگ: عااا این بچه کیه؟
شوگا: داداش این خدمتکار جدیده
نامجون: مگه از بچه بدت نمیومد؟
شوگا: وقتی به جز این دختره خانواده ای نداره تنها میموند خطرناک تر نبود؟
جیمین: بلی ولی پیش تو باشه خطرناک تر نیست؟ کلی دشمن داریا
شوگا: هعی
که دیدم ا/ت اومد
*اون مکالمه ها*
۱۱.۹k
۲۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.