دختر کله صورتی:پارت7
یهو گوشی انیا زنگ خورد
انیا: بله کیه؟
بکی:سلام انیا
انیا:سلام
بکی :بدو بیا
انیا:مگه چی شده
بکی:دمتریوس نیست
انیا:به من چه من الان خونه زندگی دارم
بکی: الو الو
*از زبان انیا *
و زرتی قطع کردم
دامیان:کی بود
من:بکی
دامیان:چیکار داشت
من:می گفت دمتریوس نیست برم اونجا
دامیان:خب تو چی گفتی
من:گفتم خونه زندگی دارم ولی می خوام بدونم دمتریوس این موقع شب کجاس
دامیان: منم می خوام بدونم
من: چطور بقیه کار هارو بذاریم برا بعد بگیریم بخوابیم اخه فردا مدرسه داریم
دامیان: فکر خوبیه
و رفتیم خوابیدیم
«چند روز بعد»
*از زبان انیا*
داشتم می رفتم تو کلاس که بکی رو دیدم
من:سلام بکی دمتریوس کجاس چرا نیومده
بکی: نمی دونم از اون شب حتی خونه هم نیومده اونجارو نگا انیا اون دمتریوس نیست
من: چرا خودشه
*از زبان دمتریوس*
داشتم می اومدم تو کلاس که بکی رو دیدم نمی دونستم چجوری بهش بگم که دیگه دوسش ندارم برا همین در رفتم
*از زبان بکی *
براش دست تکون دادم اما تا منو دید رفت بعدشم زنگ خورد و کلاس شروع شد و معلم گفت...
اقای هندرسون:بچه ها دمتریوس دزموند دیگه 20 سالشه و از مدرسه ی ما رفته تمام!
در ضمن دامیان دزموند انیا فورجر و بکی بلکبل به کلاس 7 منتقل میشن و بکی بلکبل به اتاق 398 منتقل میشه
«زنگ تفریح»
*از زبان بکی*
من:دامیان تو می دونی چرا دمتریوس از دستم فرار می کنه دامیان اومد جواب بده نمی دونم که یهو
بچه ها اینم از بکی و دمتریوس راستی شرط پارت بعد 5 لایک 15 کامنت
انیا: بله کیه؟
بکی:سلام انیا
انیا:سلام
بکی :بدو بیا
انیا:مگه چی شده
بکی:دمتریوس نیست
انیا:به من چه من الان خونه زندگی دارم
بکی: الو الو
*از زبان انیا *
و زرتی قطع کردم
دامیان:کی بود
من:بکی
دامیان:چیکار داشت
من:می گفت دمتریوس نیست برم اونجا
دامیان:خب تو چی گفتی
من:گفتم خونه زندگی دارم ولی می خوام بدونم دمتریوس این موقع شب کجاس
دامیان: منم می خوام بدونم
من: چطور بقیه کار هارو بذاریم برا بعد بگیریم بخوابیم اخه فردا مدرسه داریم
دامیان: فکر خوبیه
و رفتیم خوابیدیم
«چند روز بعد»
*از زبان انیا*
داشتم می رفتم تو کلاس که بکی رو دیدم
من:سلام بکی دمتریوس کجاس چرا نیومده
بکی: نمی دونم از اون شب حتی خونه هم نیومده اونجارو نگا انیا اون دمتریوس نیست
من: چرا خودشه
*از زبان دمتریوس*
داشتم می اومدم تو کلاس که بکی رو دیدم نمی دونستم چجوری بهش بگم که دیگه دوسش ندارم برا همین در رفتم
*از زبان بکی *
براش دست تکون دادم اما تا منو دید رفت بعدشم زنگ خورد و کلاس شروع شد و معلم گفت...
اقای هندرسون:بچه ها دمتریوس دزموند دیگه 20 سالشه و از مدرسه ی ما رفته تمام!
در ضمن دامیان دزموند انیا فورجر و بکی بلکبل به کلاس 7 منتقل میشن و بکی بلکبل به اتاق 398 منتقل میشه
«زنگ تفریح»
*از زبان بکی*
من:دامیان تو می دونی چرا دمتریوس از دستم فرار می کنه دامیان اومد جواب بده نمی دونم که یهو
بچه ها اینم از بکی و دمتریوس راستی شرط پارت بعد 5 لایک 15 کامنت
۶.۴k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.