پارت ۳۸ قسمت دوم
کای. بله
ا.ت. از این به بعد وقتی تنهاییم رسمی حرف نزن بهم خانمم نگو بگو ا.ت
کای. مثل قبل؟
ا.ت. آره دقیقا مثل قبل
کای. چشم خانم
ا.ت. همین الان چی گفتم؟
کای. باشه ا.ت ( لبخند )
ا.ت. خوبه حالا برو سوار ماشین شو که میخواییم بریم
کای. باشه
رفتم سوار ماشین شدم و کای هم با ماشین خودش اومد
رسیدم عمارت پارک...با جیمین رفتیم تو...کای هم کنارم یکم عقب تر راه اومد
جیون. تو اینجا چیکار میکنی؟
ا.ت. درست حرف بزن...داری با جئون ا.ت حرف میزنی بفهم
جیون. درست حرف نزنم چی میشه؟
ا.ت. تا فردا نابود شدی
جیون. جرئتشو نداری
ا.ت. خودت میدونی که دارم
جون وو. تو اینجا چیکار میکنی؟
ا.ت. مثل اینکه شما آدم نمیشید
جیمین. بابا تو دیگه شروع نکن
جون وو. لونا به خاطر تو رفت نه؟
ا.ت. آره
جون وو. چرا دست راستشو بسته بود؟
ا.ت. ناخونشو کشیدم
جیمین. چیکار کردی؟
نگاهی به جیمین کردم
ا.ت. اما نکشتمش
جون وو. دستش دونه های قرمز روش بود
ا.ت. آره با پارافين شمع سوزوندمش
جیمین. شوخیت گرفته؟
ا.ت. انتظار داشتی چیکار کنم؟
جیمین. خیلی بی رحم شدی
ا.ت. آره بی رحم شدم
جیمین. مگه بهم قول ندادی؟
ا.ت. چرا دادم
جیمین. پس چرا پای قولت نبودی؟
ا.ت. مگه تو بودی؟ مگه تو قول نداری ولم نکنی الان چیشد؟
جیمین. اون فرق میکنه
ا.ت. نمیکنه...من به خاطر رفتن تو بی رحم شدم...کسیو نمیدیدم...میبینی؟ هنوز دو دقیقه نیست تو این خونه ایم اما داریم سر کوچیکترین موضوع دعوا میکنیم
بعدشم رومو کردم به کای
ا.ت. میریم
جیمین. صبر کن...باید باهات حرف بزنم...تنهایی
بعدم اومد دستمو گرفت و منو برد تو اتاقش
ا.ت. چی میخوای بگی؟
جیمین. تو چت شده؟
ا.ت. یک سال گذشته...همه چی عوض شده
جیمین. نه نشده...این تو نیستی
ا.ت. آره من نیستم...یه آدم دیگم اما نمیتونم مث اون آدم قبلی شم
جیمین. میتونی
ا.ت. نه نمیتونم...من الان یک سال و نیمه لبخند نزدم و نمیزنم...از یه دختر خیلی شاد تبدیل شدم به این...من هیچوقت لباس مشکی نمیپوشیدم اما الان نمیتونی مند بدون لباس مشکی ببینی
جیمین. باشه اما لطفا اینقدر بی رحم نباش
ا.ت. اون عوضی نزدیک بود تورو بکشه چی داری میگی؟ به این نمیگن بی رحمی میگن عدالت
جیمین. عدالت؟ برقراری عدالت کار توعه؟
ا.ت. وقتی میبینم کسی نیست که این کارو کنه آره کار منه
جیمین. دیگه باهاش چیکار کردی؟
ا.ت. هیچی
جیمین. با اون یکی که بهم تیر زد چی؟
ا.ت. کشتمش
جیمین. چجوری؟
ا.ت. شلاق زدم بهش و گوششو بریدم بعدم یه تیر زدم تو مغزش
جیمین. تو واقعا آدم خطرناکی هستی
ا.ت. اگه نبودم به اینجا میرسیدم؟
جیمین. خیلی خب باشه منم از این به بعد گوشمو میگیرم جلوی حرف های بابام و بابابزرگم اما خواهش میکنم یکم به بقیه رحم کن...اون کاریو انجام داد که ازش خواستن
ا.ت. باشه
ا.ت. از این به بعد وقتی تنهاییم رسمی حرف نزن بهم خانمم نگو بگو ا.ت
کای. مثل قبل؟
ا.ت. آره دقیقا مثل قبل
کای. چشم خانم
ا.ت. همین الان چی گفتم؟
کای. باشه ا.ت ( لبخند )
ا.ت. خوبه حالا برو سوار ماشین شو که میخواییم بریم
کای. باشه
رفتم سوار ماشین شدم و کای هم با ماشین خودش اومد
رسیدم عمارت پارک...با جیمین رفتیم تو...کای هم کنارم یکم عقب تر راه اومد
جیون. تو اینجا چیکار میکنی؟
ا.ت. درست حرف بزن...داری با جئون ا.ت حرف میزنی بفهم
جیون. درست حرف نزنم چی میشه؟
ا.ت. تا فردا نابود شدی
جیون. جرئتشو نداری
ا.ت. خودت میدونی که دارم
جون وو. تو اینجا چیکار میکنی؟
ا.ت. مثل اینکه شما آدم نمیشید
جیمین. بابا تو دیگه شروع نکن
جون وو. لونا به خاطر تو رفت نه؟
ا.ت. آره
جون وو. چرا دست راستشو بسته بود؟
ا.ت. ناخونشو کشیدم
جیمین. چیکار کردی؟
نگاهی به جیمین کردم
ا.ت. اما نکشتمش
جون وو. دستش دونه های قرمز روش بود
ا.ت. آره با پارافين شمع سوزوندمش
جیمین. شوخیت گرفته؟
ا.ت. انتظار داشتی چیکار کنم؟
جیمین. خیلی بی رحم شدی
ا.ت. آره بی رحم شدم
جیمین. مگه بهم قول ندادی؟
ا.ت. چرا دادم
جیمین. پس چرا پای قولت نبودی؟
ا.ت. مگه تو بودی؟ مگه تو قول نداری ولم نکنی الان چیشد؟
جیمین. اون فرق میکنه
ا.ت. نمیکنه...من به خاطر رفتن تو بی رحم شدم...کسیو نمیدیدم...میبینی؟ هنوز دو دقیقه نیست تو این خونه ایم اما داریم سر کوچیکترین موضوع دعوا میکنیم
بعدشم رومو کردم به کای
ا.ت. میریم
جیمین. صبر کن...باید باهات حرف بزنم...تنهایی
بعدم اومد دستمو گرفت و منو برد تو اتاقش
ا.ت. چی میخوای بگی؟
جیمین. تو چت شده؟
ا.ت. یک سال گذشته...همه چی عوض شده
جیمین. نه نشده...این تو نیستی
ا.ت. آره من نیستم...یه آدم دیگم اما نمیتونم مث اون آدم قبلی شم
جیمین. میتونی
ا.ت. نه نمیتونم...من الان یک سال و نیمه لبخند نزدم و نمیزنم...از یه دختر خیلی شاد تبدیل شدم به این...من هیچوقت لباس مشکی نمیپوشیدم اما الان نمیتونی مند بدون لباس مشکی ببینی
جیمین. باشه اما لطفا اینقدر بی رحم نباش
ا.ت. اون عوضی نزدیک بود تورو بکشه چی داری میگی؟ به این نمیگن بی رحمی میگن عدالت
جیمین. عدالت؟ برقراری عدالت کار توعه؟
ا.ت. وقتی میبینم کسی نیست که این کارو کنه آره کار منه
جیمین. دیگه باهاش چیکار کردی؟
ا.ت. هیچی
جیمین. با اون یکی که بهم تیر زد چی؟
ا.ت. کشتمش
جیمین. چجوری؟
ا.ت. شلاق زدم بهش و گوششو بریدم بعدم یه تیر زدم تو مغزش
جیمین. تو واقعا آدم خطرناکی هستی
ا.ت. اگه نبودم به اینجا میرسیدم؟
جیمین. خیلی خب باشه منم از این به بعد گوشمو میگیرم جلوی حرف های بابام و بابابزرگم اما خواهش میکنم یکم به بقیه رحم کن...اون کاریو انجام داد که ازش خواستن
ا.ت. باشه
۴.۹k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.