سرزمین رویاها

#سرزمین_رویاها
#پارت_اخر


چند ماه گذشته بودم و منو تهیونگ ازدواج کرده بودیم
اما جیمین هنوز برنگشتع بود
تهیونگ: شین هه داری کجا نگاه میکنی؟(لب ساحل توی دنیای مدرن)
_اووو بیدار شدی☺️………هیچی داشتم ب جیمین فکر میکردم ک این چند ماه کجا رفته
تهیونگ:نگران نباش جاش خوبه
_مگ میدونی کجاس!!
+درسته نیرومو دادم ب جیمین اما وقتی ک میخاستم گردنبند ابیمو بدم چشماش قرمز بود ک.فهمیذم شیطانه
من:جداااا؟
+بخاطر ما اون رفت تا اسیب نبینیم … پس بهتره بهش فکر نکنی
اومد و از پشت بغلم کرد و با هم ب سمت دریا نگاع میکردیم
_خوشکله عزیزم مگه نه؟
تهیونگ:ب تو نمیرسه ☺️
_اووووو منو با این حرفات گول میزنی
+گول؟
_بریم یکم باز کنیم؟
دستاشو از هم باز کردم و اب پاشیدم روش
تهیونگ:اوووو تو با شاهزاده تهیونگ مبارزه میکنی؟
_یااااا دیگه نیستی😊 (تهیونگ از قصر انداختن بیرون بخاطرنبودن جیمین چون این دوتا مث برادر نزدیک بودن ؛ تهیونگ متحم ب قتل جیمین کردن )
تهیونگ: بیا اینجااااااا😈
بدو کرد دنبالم
چون پاهاش بلند بود سریع رسید ب من
و دستامو گرفت
همون جوری ک داشتم میخندیدم با یک لبخند ملیحی نگام میکرد
_چیشده تهیونگ؟
+هنوزم برام جذابی
یک لحظه صدای از لب ساحل اومد : دارین چ غلطی میکنین؟
ک برگشتیم دیدم جیمینع
منو انداخت پایین
من:😑😐
تهیونگ:🤩جیمین شیییییی
پرید و.بغلش کرد
+کجا بودی ت پسر
جیمین:هر جا بودم الان برگشتم☺️ الان دیگ شیطان نیستم تهیونگ:مگه عهد نانه خدایانو شکستی؟
+من یک شیطان بودم و.عهد شیاطین شکستم ………الان یک انسانم
من:خیلیییییی خوش اومدی جیمین شیییی ولی امشب تهیونگ مال منه😚
جیمین لبخندی زد و.گف: فهمیدم ازدواج کردین………حسودیاتم کیوته☺️ اصلا من خودم ازدواج کردم
من و ته:چییییی کو ببینیم
+توی دنیای تاریخیه
من:اووووو پس شام هستی؟
_اره بیا بریم بخوریم گشنمه😁

از اون روز ب بعد
جیمین هم مث تهیونگ یک ادم عادی شد و همه احساس ها ذاشت
و منم صاحب دو تا بچه شدم و.جیمین هم با اون دختره ازدواج کرد و زندگی خوبی میگذرونه……


امید وارم از این فیک خوشتون.اومده باشع

ما رو.حمایت کنین و.فیک بعدی از دست ندیدن

P19
🌵#kook 🌵
دیدگاه ها (۰)

نام فیک حس تاریکی

حس تاریکی پارت یک

سرزمین رویاها

سرزمین رویاها

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط