نفس نفس میزدم در خاطرات
نفس نفس میزدم در خاطرات
در خاطراتی که میدَویدَم تا راهی برای
نجات و رهایی از ان پیدا کنم
اما دویدن و داد زدن کافی نبود
و راه نجات و رهایی وجود نداشت
آن جا که خودم با پاهایم قدم گذاشتم و
درستش کردم و روزی دلیل تمام خندههایم بود
حالا مرا در بر ربوده است
و راهی برای خلاص من ؛ به من نمیدهد
در خاطراتی که میدَویدَم تا راهی برای
نجات و رهایی از ان پیدا کنم
اما دویدن و داد زدن کافی نبود
و راه نجات و رهایی وجود نداشت
آن جا که خودم با پاهایم قدم گذاشتم و
درستش کردم و روزی دلیل تمام خندههایم بود
حالا مرا در بر ربوده است
و راهی برای خلاص من ؛ به من نمیدهد
۵۰۳
۱۳ مهر ۱۴۰۳